خانه/گزارش مکتوبنخستین گفتگو با محمدتقی اکبرنژاد پس از برداشتن عمامه / از جزییات حکم تا سخن بیپرده با نظامخواندن27 دقیقه -سه شنبه 1404/06/11 - 08:33کد خبر22442اشتراکگذاری در روزگاری که حقیقت دیگر نیاز به شکنجه ندارد و تنها با برچسبها خفه میشود، مرزها جابهجا شدهاند؛ دروغ با لباس تقوا ظاهر میشود و ایمان بر صندلی اتهام مینشیند. در چنین جهانی پرسش این است که چه کسی باید از دین دفاع کند: روحانیت یا مردم، حاکمان یا معترضان؟ از بازداشت تا دادگاه: مسیر پرچالش یک طلبه منتقدعبدی مدیا: در روزگارمان حقیقت دیگر نیازی به شکنجه ندارد، کافی است آن را با برچسب های مختلف خفه کنند، مرزها جابه جا شده اند، در جهانی که دروغ لباس تقوا به تن دارد و ایمان بر صندلی اتهام نشسته چه کسی باید از دین دفاع کند؟ روحانیت یا مردم؟ حاکمان یا معترضان؟ دین جایی برای دفاع از خودش باقی گذاشته است؟ وقتی روحانیت منتقد نه با مناظره بلکه با خلع لباس حذف می شوند چه چیزی باقی مانده جز یک لباس بی جان بر تن یک ساختار بی روح.در این برنامه میهمانی دارم که روزی با لقب حجت الاسلام و المسلمین خطابش می کردند امروز با همان نام ساده ای که خود نیز برای خودش شایسته تر می داند محمد تقی اکبرنژاد یک اسم نیست یک تفکر منتقد و فعال است صدای او صدای طلبه ای است که به جای تکرار رساله به اخلاق نبوت می اندیشند او تنها یک روحانی نیست، بلکه دردمند پرسشگری است، او به حوزه آمده بود که مومن تر شود اما حالا متهم به تردید، انحراف، تشویش شده است شاید به خاطر اینکه پرسید چرا؟ اکنون نه یک معمم بلکه یک متفکر در برابر ما است که نه تنها اظهارات سیاسی او مورد توجه واقع شده بلکه نویسنده آثار تخصصی در حوزه فقه و اصول و اخلاق و نظریات فقهی نیز است و اخیرا آرای فقهی اخلاقی او منتشر شده است. این نخستین مصاحبه او پس از خلع لباس است. اکبرنژاد: از وضعیت من پیداست که چه حکمی به من داده شده است خاطرتان هست حدود یک و نیم سال پیش که من بازداشت شدم و تحصن اتفاق افتاد و در نماز جمعه قم مردم شعارهایی را مطرح کردند، نیروهای امنیتی من را دستگیر کردند و عموم مردم من را از آن حادثه شناختند. بعد از گذشت سه هفته با قید وثیقه سنگین آزاد شدم؛ بنا بود که خیلی زود دادگاه من شروع شود هیچ خبری نشد، شخصا پیگیر ماجرا بود خطی که معتقد بودم درست است و خط دفاع از حقوق یک ملت ستم دیده بود آن هم ملتی که به نام دین به آنها ستم روا می شد این وظیفه من به عنوان عالم دین را افزایش می داد، شدیدا پیگیر ماجرا بود. در مناظره با دکتر برهانی تاکید داشتم که باید مردم وارد مقاومت مدنی شوند و انتخابات ر تحریم کنند با تحریم انتخابات یک نه بزرگ به سیاست های نظام بدهند و بگویند که ما این سیری که در کشور جریان دارد را قبول نداریم؛ بعد از این مناظره با من تماس گرفتند که پایان ماه دادگاه دارم ولی باز در پایان ماه پیگیری نشد و گفتند برای قاضی مشکلی پیش آمده. این مناظره ها و گفتگوها و موضع گیری های بنده ادامه یافت و باعث شد دوباره فعال شدند و نهایتا دادگاه من آغاز شد 4 جلسه در دادگاه حضور یافتم و لایحه نوشتم قبل از اینکه حکم توسط قاضی پرونده صادر شود فوت کرد قاضی پرونده من تغییر یافت، قاضی پرونده جناب مظفری معاون قضایی آقای اژه ای بودند، 6 جلسه دوباره در دادگاه حضور یافتم و لایحه ارایه دادم در نهایت محکوم شدم. اوایل اسفند سال گذشته حکم من صادر شد، سه مطلب در حکمم بود 1- هشت ماه محکوم به زندان شدم به اتهام تضعیف نظام 2- 15 ماه و چند روز محکوم به زندان شدم به جرم توهین به رهبران انقلاب اسلامی آیت الله خمینی و آیت الله خامنه ای 3- سه سال خلع لباس شدم. به توصیه دوستان دوباره بیستم اسفند درخواست تجدیدنظر ارایه دادم که باز هم مشاهده کردند من پیگیر هستم دوباره همان خط را ادامه دادم حتی صدور حکم اولیه مانع از امتداد جریانی که شروع کرده بودم نشد حکم بدوی در دادگاه تجدیدنظر تایید شد، دو زندان اولیه تایید شد، اما بحث خلع لباس تغییر کرده بود به این معنا که قاضی تجدیدنظر حکمش اینگونه بود که سه سال خلع لباس به مدت 5 سال معلق شود که جرم جدیدی از من صادر نشود مشروط بر اینکه من 5 سال در رسانه حضور پیدا نکنم که به قاضی اجرای احکام در دادگاه گفتم اگر منظور قاضی تجدیدنظر این است که مشروط بر این است که پنج سال با لباس در رسانه حضور نداشته باشم این حکم تعلیقی را می پذیرم اما اگر منظورشان این است که من می توانم در کوچه و خیابان لباس بپوشم اما به مدت 5 سال نباید در رسانه حضور داشته باشم این حکم را قبول ندارم و حکم بدوی را می خواهم عبدی مدیا:مشکل بیانات شماست اکبرنژاد: کتبا این درخواست را تقدیم دادگاه کردم که من این حکم را قبول ندارم و به همان حکم خلع لباسی که اتفاق افتاده بود برای خودم بهتر می دانم ولی می خواهم در رسانه باشم و با مردم صحبت کنم؛ موضوع زندان هم قطع شده و باید اجرا شود. اتهامات؛ از تضعیف نظام تا برچسب توهینعبدی مدیا:مصادیق توهین به بنیانگذار جمهوری اسلامی و آیت الله خامنه ای چه بود؟ اکبرنژاد: دومین اتهام من موضوع توهین نبود، دادیار پرونده ام در زمان بازداشت به من گفت که من قبول دارم شما به آقای خامنه ای توهین نکرده اید در دادگاه که حضور داشتم اتهامم این بود می گفتند تضعیف نظام من و نشر اکاذیب مستندات و حرف هایم را در دادگاه به صورت مفصل ارایه کردم.قاضی در حکم آورده بود که اتهام نشر اکاذیب را برداشته به جایش توهین به رهبران انقلاب را زده بود. نه به خاطر مسائل قضایی یا اینکه باید در دادگاه حضور داشته باشم اساسا اعتقادم این است که مبارزه ای به نفع مردم و کشور تمام خواهد شد که با اخلاق و ادب همراه باشد اگر اخلاق نداشته باشیم به یک موجود خطرناکی تبدیل می شویم اگر فردا این انسان بی اخلاق به حکومت برسد احتمالا اوضاع بدتر خواهد شد. در جهت باور قلبی و اخلاق نگاه کنید یک نفر نمی تواند یک جمله یک کلمه از من بیاورد که در آنجا به آیت الله خامنه ای و آیت الله خمینی توهین کرده و تعبیر سخیف به کار برده باشم حتی مکرر در رساله گفتم من این دو بزرگوار را از حیث شخصیت خودشان نقد نمی کنم این ها افراد صالحی هستند مسئله من رفتارها و تصمیماتشان است به تعبیر طلبگی خودمان گفتم حسن فاعلی را نقد نمی کنم حسن فعلی را نقد می کنم تصمیم گیری و تصمیم سازی شان غلط بوده تا این اندازه ادب را نگاه داشتم. خیلی از دوستان از من ناراحت بودند که شما چرا اینگونه می گویید که این افراد خوب هستند، من خیلی مراعات ادب را داشتم ولی نقدها و مناظره هایی که شده بود. دیدگاه های آیت الله خمینی در حوزه ولایت فقیه به صورت جدی نقد کردم ناراحت شده بودند قاضی در این مورد به طور خاص تاکید کردم عرض می کنم در مناظره ای که در مورد ولایت فقیه بود اول از آیت الله خمینی تعریف کردم و گفتم فقیه بزرگ فیلسوف و عارف بود ولی من جای ایشان بودم کتاب ولایت فقیه را منتشر نمی کردم چون این کتاب بهترین دلیل است برای اینکه دست ایشان در مورد ولایت فقیه خالی است این موضوع به عنوان توهین تلقی شد. یک مورد در مورد آیت الله خمینی یا خامنه ای قاضی نبود که در دادگاه به من بگویند که شما این تعبیر بد را به کار بردید عبدی مدیا:مصداقشان چه بود؟اکبرنژاد: به من چیزی نگفتند فقط چیزی که در ده جلسه یادم است همین یک مطلب بود. خیلی جالب است در دادگاه عین متن صحبت آقای خمینی و خامنه ای را قرائت کردم و گفتم این دو بزرگوار خودشان بیان کردند که ما مشکلی نداریم از اینکه نقد شویم حتی می گفتند وقتی در رسانه نقد می کنیم این مطالب در دست فلان شبکه ها سواستفاده قرار می گیرد گفتم آیت الله خامنه ای در جمع دانشجویان گفتند که من از اینکه در فضای مجازی نقد شوم ناراحت نیستم بعد گفتم آقای خامنه ای متوجه نیست در فضای مجازی نقد بشود این منتشر می شود ممکن اشخاص استفاده های کذایی داشته باشند، عین حرف های خودشان را که می خواندیم ولی بی فایده بود و نظرشان این است که خروجی نقدهای شما به منزلت اشخاص در ذهن جامعه آسیب وارد می کند احساسم این بود منظورشان است است. عبدی مدیا:پاسخشان چه بود؟اکبرنژاد: خیلی جای تعجب دارم خودمان درگیر نبودم باورش برایمان سخت بود ولی خیلی شفاف صحبت می کردم عین حرف ها را به صورت مکتوب به دادگاه ارایه دادم و هم خواندم عین حرف های آیت الله خامنه ای و خمینی را خواندم ولی جوابی ندادند هر دو قاضی جواب روشنی ندادند ولی ذهنیتی داشتند که اعتقادشان این بود که آیت الله خامنه ای خیلی انسان مظلومی است و بعد از امام زمان ایشان مظلوم ترین فرد است قادر نیست از خودش دفاع کند همه جا ایشان را نقد می کنند در واقع احساسم این بود که خودشان را پیشگام می دانستند در اینکه اجازه ظلم به ایشان را ندهند. این صحبت ها را مخصوصا قاضی اول صریحا بیان کردند که به ایشان ستم می شود ایشان مظلوم واقع شده اند. بدون فیلتر در کست باکس بشنویدانفرادی، بازجویی و روایتهایی از زندانعبدی مدیا:از لحظه ای که بازداشت شده بود تا آزادی تان بر شما چه گذشت؟ رفتار بازجویان چگونه بود؟ از چه سوالی متعجب شدید؟ شیوه برخورد چگونه بود؟ اکبرنژاد: معتقدم که ما باید به هموطن بودن خودمان خیلی ارزش قائل شویم فرض کنید طرف مقابل کسی باشد که علیه من صحبت می کند علیه من اقدامی می کند، این موضوع خیلی مهم است، اعتقادم این است که باید شرح صدر داشته باشیم، فضای سیاست فضای شرح صدر است باید انسان اهل مدارا کردن، رواداری باشد اینکه شما با من مخالفتی داشتید حتی یک جا ضربه ای من وارد کردید نباید باعث شود که من از شما کینه ای به دل بگیرم، عمیقا اعتقاد دارم باید نسبت به همگان ادب و اخلاق را مراعات کنیم.حتی بعضی از افرادی که تحصن کرده بودند در دستانشان شیرخوارانی بود در بهمن آتش جلوی دادگاه روشن کرده بودند من خیلی غصه می خوردم فردای آن روز که به قم آمدم و بازداشت شدم در فیلم هست واقعا از صمیم قلب دستم را بلند کردم و لبخند زدم، این افراد متوجه نبودند که سر قلب خالی زجه می زنند، آرمان های مقدسی که در ذهن آنهاست و فکر می کنند که اکبرنژاد به آن آرمان ها تجاوز کرده خیالات است این افراد حواسشان نیست که جمهوری اسلامی الان به یک بستری تبدیل شده که عده ای از آن می خورند و این ها را با 4 حرف مشغول کرده اند دلم می سوخت که در این جهالت به سر می برند، خانمی با بچه کوچک سه چهار شبانه روز در سرما ایستاده است اگر لبخند زدم دستم را بلند کردم از ته دلم بود اعتقاد دارم این افراد هم گمراه شده اند و متوجه نیستند. با بازجویان محترمانه رفتار کردند جالب است این خاطره را بازگو کنم یکی از همین افرادی که من را در وسط کوچه بازداشت کرد در دادگاه خودش به من گفت که از جایی متوجه شدم که شما در حرفهایتان صادق هستید ما وسط کوچه ماشین شما را متوقف و گوشی تان را گرفتیم شما را بازداشت کردیم شما محترمانه رفتار کردید هر کس دیگری بود مشکلاتی برای ما ایجاد کرد اما شما محترمانه رفتار کردید و من متوجه شدم که شما فرد بی غرضی هستید و قصد آشوب ندارید صادقانه صحبت هایتان را بیان می کنید. دو هفته در انفرادی حضور داشتم که بسیار شرایط سختی بود در فضایی قرار دارید که یک دوربین بالای سرتان هستید حتی برای دستشویی و حمام هم مشکل دارید ، تنها در روز پایانی به من کتاب دادند، در فضای دو سه متری باید دور خودت بچرخی واقعا سخت است، برای من جالب بود شاید حاوی پیام هایی است 14 روزی که در انفرادی بودم روزه شرعی گرفتم سحری و افطار می خوردم برایم جالب بود که نگهبانانی که در آنجا حضور داشتند اکثرا حس می کردند به من اظهار لطف و همدلی می کنند شب به نگهبانان کیک و آب میوه ای می دادند مخفیانه از پایین آب و میوه و کیک را به من می دادند. عبدی مدیا:خیلی آدرسش را ندهید اگر خیلی افراد خوبی بودند اکبرنژاد: روزهای حضورم در زندان تلخ بود ولی از این جهت احساس می کردم کار مفیدی برای جامعه خودم انجام داده ام و توانسته ام صدای بخش وسیعی از جامعه باشم و بغضی که در گلوی خیلی از مردم بود در گلوی من ترکیده و صدایی شده که به گوش حاکمیت رسیده از حیث روانی حال خوبی در انفرادی داشتم یعنی لحظه ای حس اضطراب، استیصال نداشتم چون حس می کردم که خیلی حرف ها که مردم دوست داشتند بیان کنند من بیان کرده ام.فرد کارگری تماس گرفته بود خیلی این تماس اثرگذار بود چرا که خستگی را از تن من خارج کرد ایشان گفت دو دختر معلول دارم من هم کارگر هستم در طول عمرم هیچ وقت زن و بچه ام گریه من را ندیده بودم بغض کرده بود خیلی اظهار محبت کرد می گفت وقتی شما را بازداشت کردند وقتی می خواستید وارد دادگاه شوید با دیدن این صحنه بغضم ترکید و در نزد کودکانم گریه کردم، در لحظه ای که تعریف می کرد هم گریه کرد. این موضوع برایم کافی است حس می کردم خستگی از تنم خارج شده است، مردم احساس کردند طلبه ای صادقانه مطالبی که آنها نمی توانستند نسبت به سیاست های کلان نظام بیان کنند این مطالب را بیان کرده می ارزد به اینکه انسان به زندان برود بلکه حتی کشته شود. حکم زندان و خلع لباس؛ پایان یا آغاز؟عبدی مدیا:حکم صادره مربوط به خلع لباس است یا احکام دیگری در راه است؟اکبرنژاد: دو حکم زندان با خلع لباس وجود دارد که حکم زندان علی القاعده باید اجرایی می شد و من را احضار کردند، یکی از اعضای خانواده ام استراحت کامل بود و نیاز به رسیدگی ویژه داشت، اسناد پزشکی او را به دادگاه نزد دادیار اجرای احکام بردم و ایشان پذیرفتند که به مدت یک ماه اجرای حکم زندان بنده را با تاخیر اجرا کنند اگر طبق قاعده عمل شود باید دهم یا یازدهم ماه آینده خودم را برای زندان معرفی کنم .عبدی مدیا:موضوع دیگری مطرح نیست؟ اکبرنژاد: به صورت مکتوب و شفاهی گفتم من که وثیقه ارایه دادم زندان و بنده فراری نیستیم در شرایط کشور که فضا فضای جنگ است و از آن حالت امنیتی خارج نشده ایم امثال ما که در زمان جنگ حمایت کردیم چه پیامی به جامعه ارایه می دهد شما نمی توانستید دو سه ماه بعد که فضا عادی تر شود حکم را اجرا کنید؟ احساس کردم که آقایان مسئله را جدی نمی گرفتند فرضشان این بود که تو کی هستی برای همین گفتم بحث شخص خودم مطرح نیست بحث امثال من مطرح است که جامعه این افراد را می بیند ارزیابی می کند بالاخره برآورد این می شود که آیا سیستم پیامی دریافت کرده است؟ این کار برازنده شما نیست ما که هستیم بهتر است 4 ماه با تاخیر حکم را اجرا کنید.عبدی مدیا:از خلع لباس ناراحت نیستید؟اکبرنژاد: خدا را شکر می کنم که دلبستگی به لباس نداشته و ندارم از روزی که ملبس شدم بینی و بین الله هیچ انگیزه مادی نداشتم دنبال خدمت به مردم و دین کشور بودم و لباس هم در بهترین حالت یک نماد است، موجودیت ندارد، پیغمبری هم متمایز از امتش لباس نپوشیده بود، برایم مهم بود که در قامت این لباس به مردم بگویم که این روشی که جمهوری اسلامی دارد ارتباطی با دین ندارد، می خواستم به جمهوری اسلامی بگویم اقدامات شما هیچ نسبتی با دین ندارد، به اسم اسلام ناب محمدی مردم را اذیت می کنید، به مردم ستم می کنید، اگر بنا باشد که من به خاطر حفظ لباس تملق کسی را بگویم یا وظیفه ذاتی خودم را که دفاع از مظلوم است ترک کنم به نظرم این موضوع هیچ ارزشی ندارد. از خلع لباس شدن حس بدی ندارم مهم خود فرد است، بعضی افراد از لباس، مکان، قوم و قبیله شان اعتبار می گیرند خودشان چیزی ندارند ولی به حمدالله من اینگونه نیستم حس نمی کنم که هویت و شخصیتم به لباس بند بود، مطالعات من با من هست شخصیت من با من هست، زبان من که با آن حقایق را بیان و از مردم دفاع می کردم هست، یک لباسی از من جدا شده برای همین است که حس بدی ندارم مهم این است که در این لباس هستم باز هم به فعالیتم ادامه می دهم.ایران پس از جمهوری اسلامی؛ امید یا تکرار استبداد؟عبدی مدیا:درگفتگویی در برنامه سیمرغ شرکت کردید در آن برنامه سوالی از شما پرسیده می شود که نظرتان را در مورد آینده ایران بفرمایید شما در پاسخ می گویید نگرانم، ریشه نگرانی تان چیست؟اکبرنژاد: آنچه از دل برآید بر دل می نشیند، واقعا جیگرم می سوخت وقتی نگرانی را مطرح کردم. وقتی به گذشته کشور می نگرم حوادث تلخ زیادی را در ایران می بینم، حمله مغول ها کشورمان را زیر سم اسب ها نابود و مردم را تحقیر و سلاخی کردند، بعد از جنگ جهانی اول بنا بر نظر بعضی از کارشناسان 40 درصد مردم از گرسنگی تلف شدند، مصیبت خیلی سنگین است. در مقطعی مردم اقداماتی بر مشروطه کردن ساختار انجام دادند اما به خاطر اینکه در این فرایند درست عمل نکردند از دل آن یک استبداد غلیظ و سفت تری خارج شد، مردم می خواستند مشروطه را بسازند که اقتدارگرایی و سلطنت را محدود کنند اما به خاطر بد عمل کردن از دلش یک استبداد سفت و سخت تری متولد شد. در مورد ملی شدن نفت اقدامات خوبی صورت گرفت اما چون در ادامه دوباره بد عمل شد دوباره آن حرکت و انقلاب ناکام ماند. در سال 1357 مردم دوباره به مرجعیت دینی پناه آوردند، جوانان درک درستی از این قضایا ندارند، در جامعه سنتی آن زمان مرجع دینی با قابلیت های آیت الله خمینی کاریزما و محبوبیت وحشتناکی داشت حرف های ایشان مانند آیات قرآن تلقی می شد، مردم امید پیدا کردند، مردم احساس کردند که برگ برنده ای دارند هم دنیا و هم آخرتشان آباد شده است لذا به مرجعیت پناه آوردند، شاهد ترورها، جنگ هشت ساده، جنگ سرد، تحریم ها، قطعی آب و برق و.... بودیم با نگاه به گذشته مشاهده می کنیم انتخاب های غلط کمی نداشتیم، این موضوع خیلی دردناک است ما اشتباهاتی داشتیم که تاوان های سختی دادیم، با دیدن این خط روند می ترسم. وظیفه ام این است که به صورت صادقانه صحبت کنم از خطری را احساس کردم هشدارهای لازم را صادر کنم. بیان صحبت های زرد اشتباه بزرگ است، وظیفه یک فقیه و عالم این است که هم امید و هم هشدار بدهد، انتقادم به آیت الله خامنه ای این است که قصد دارند خطرها را کوچک نشان بدهند، کشور را فساد فرا گرفته است شما ذهن برخی را فسادگونه می دانید، با کوچک و پناه کردن فساد این ویروس و میکروب رشد می یابد، وظیفه ام این است که هشدار بدهم و بگویم این خط روند خوب نیست به سمت پایین حرکت می کنیم ما در موقعیت مناسبی قرار نداریم، دلیل نگرانی ام این است، جمهوری اسلامی با این مدل حرکتی که دارد قطعا سقوط می کند مگر اینکه مدل حرکتش را تغییر دهد، جمهوری اسلامی که سهل است کل امپراطوری های عالم جمع شوند در برابر سنت های خدا نمی توانند بایستند، خدای متعال در عالم سنت هایی دارد که ملک سلیمان هم از آن سنت ها فارغ نیست بعد از خودش ملکش هم از بین رفت. علی ابن ابی طالب می فرمایند وقتی این علامت ها را دیدید نشانه افول یک حکومت است از جمله می فرمایند اینکه می بینیدافراد ضعیف در مسند قرار می گیرند و افراد بزرگ عقب رانده می شوند این نشانه افول است. پیامبر اسلام می فرمایند حکومت ها با کفر می مانند اما با ستم نمی مانند. این موضوعات سنت خدا هستند، جمهوری اسلامی به مردم ستم می کند، جمهوری اسلامی به افرادی مانند صدیقی ارزش قائل است، افراد توانمند را به خاطر فهم، شعور، صداقتشان می راند در حالی که پیامبر فرمودند کسانی که تملق شما را می گویند خاک به صورتشان بپاشید. مدل جمهوری اسلامی مشخص است همه می دانند اگر بخواهند از این پلکان و نردبان بالا بروند باید تملق بگویند. جمهوری اسلامی با این سیری که پیش می رود سقوط می کند در این موضوع تردیدی نیست، جمهوری اسلامی رفتنی است، مگر اینکه به سمت مردم برگردد. چین به سمت مردم برگشت استبداد در ناخودآگاه جمعی؛ پرندهای که به قفس برمیگرددعبدی مدیا:نشانه هایی برای سر عقل آمدن و رجوع به مردم می بینید؟اکبرنژاد: جمهوری اسلامی با این سیاست ها رفتنی است ممکن است ده سال یا پنج سال یا یک سال بعد باشد ولی رفتنش قطعی و حتمی است. نگرانی من برای بعد از جمهوری اسلامی است. ما همان مردم سال 1357 هستیم چرا فکر می کنیم مردم در آن مقطع بیشعور بودند آنها در ستم قرار داشتند هیچ فردی از شکم سیری در جلوی گلوله قرار نمی گیرد، مردم انقلاب کردند ولی تحت تاثیر عواطف و احساسات نفرت یا محبت قرار داشتند کار به جایی می رسد که مردم حتی نخبگان فکر می کنند که چو دیو رود فرشته درآید. اسناد و صحبت ها را بررسی کنید چند نفر از آیت الله خمینی قبل از انقلاب برنامه و تیم خواستند؟ شعار نه شرقی و نه غربی از خودمان چه داریم؟ اقتصاد، فرهنگ، رسانه، سیاست ورزی را شفاف بیان کنید. در آن مقطع حتی روشنفکران کتاب ولایت فقیه آیت الله خمینی را مطالعه نکرده بودند، دغدغه ای برای مردم مطرح نبود، بسیط فکر می کنیم، زمانی که انسان با نفرت و محبت تصمیم بگیرد خروجی اینگونه است. نفرت و محبت چشم و عقل انسان را کور می کند باید شیفته حقیقت باشیم، حقیقت ما را نجات می دهد. در دوره نامزدی جوانان عاشق همدیگر هستند بعد ازدواج در راهروهای دادگاه تقاضای طلاق داده اند. برخورد با بغض و نفرت منطق غلطی است، یک عده کاسب از این ظرفیت سواستفاده می کنند، منطقی ایجاد می شود که مخالفت با جمهوری اسلامی مشروعیت ساز می شود یعنی یک تیر برق مخالف جمهوری اسلامی به نظرم حق می شود چون مخالف جمهوری اسلامی است به این موضوع فکر نمی کنیم که این تیر برق سواد ندارد و شاید بدتر از جمهوری اسلامی باشد، همین منطقی که جمهوری اسلامی سر مریدار خودش خراب کرده است می گوید که مخالفت با امریکا و اسرائیل مشروعیت آفرین است موضوع ستم در غزه درست اما خود جمهوری اسلامی به مردمش ستم می کند هر ساله در حوادث جاده ای تعداد زیادی جانشان را از دست می دهند آیا حکومت مقصر این کشتارها نیست؟ چه تعداد بیماربه دلیل ضعف سیستم تلف می شوند؟ این منطق غلط ایجاد شده که مخالف اسرائیل هستم پس مشروعیت دارم همین منطق هم برای من ایجاد می شود هر کسی که مخالف جمهوری اسلامی باشد چون من نفرت دارد مشروع و خوب می دانم. من از حرکت های واکنشی نگرانم، احساس می کنم این جمهوری اسلامی رفتنی است اما به خاطر فشارهایی که روی ملت آورده باعث شود رفتارهای واکنشی نشان دهیم و اوضاع بدتر شود. ما در سده های گذشته توسط سلاطین جور تحقیر، اذیت و سرکوب شده ایم، ما ملت استبداد زده هستیم، همیشه بالاسرمان افراد قلدر حضور داشتند، اجازه صحبت نداشتیم، وقتی جامعه ای به صورت پیوسته در طول زمان طولانی استبداد زده می شود به این معنی است که نرم افزار استبداد زدگی و بندگی در ذهن وارد شده مانند بعضی از پرندگان که از قفس خارج می شوند دوباره به قفس برمی گردند، چرا که قفس وارد ذهن او شده است، زندگی آزاد را نمی تواند تصور کند، دنیای بیرون از قفس را درک نمی کند، استبدادزدگی خیلی خطرناک است. 1400 سال پیش علی ابن ابی طالب (ع) در منطقه مدائن حضور یافت مردم دنبال مرکب ایشان می دویدند حضرت می گویند چه کار می کنید می گویند ما پشت سر سلاطین می دویدیم حضرت هشدار می دهند می گویند این کارها را کنار بگذارید که خیری برای شما و او ندارد، با این اقدام او را دچار توهم می کنید. ما این استعداد را داریم که از یک رضای سوادکوهی یا رضا میرپنج یک رضا شاه بسازیم، ما این استعداد را داریم که از حاج آقا روح الله قبل انقلاب یک امام بسازیم که او را در ماه مشاهده کنیم، کجای دین است که برای امامزاده ها گنبد بسازیم؟ این اخلاق ایرانی ماست که ارتباطی با دین ندارد. در یک روستا حتما باید بزرگی را برای خودمان تعریف کنیم. مانند پرنده شده ایم.تجمع و همایشی که در مونیخ برگزار شد جوان ایرانی مطالبی را بیان کرد و گفت من دینی را قبول ندارم ولی من یک کعبه دارم که رضای پهلوی است و جلوی رضا پهلوی سجده کرد، خدا می داند نفرتی نسبت به آن جوان پیدا نکردم اما جگرم و دلم سوخت. این آدم که خودش هیچ قابلیت ذاتی غیر از عقبه اش نداشته امروز هیچ قدرتی هم ندارد ولی این استعداد ایرانی را مشاهده کنید که چه طور می تواند از این فرد یک کعبه بسازد تصور کنید یک فردی مانند ایشان سلطان و پادشاه این کشور شود چه اتفاقی رخ می دهد؟ آنچه در خون ماست که فردی جلوی امام رضا به سجده می افتد از طرفی یک فرد در مرقد کوروش به سجده می افتد من این خو می ترسم از این قفسی که در ذهنمان است می ترسم از اینکه فکر می کنیم باید ابر انسانی حضور داشته باشم که با امر و نهی و اشاره انگشتش مسائل حل شود باید بردگی و بندگی او را بکنیم شیخ یا شاه باشد مهم اخلاق ماست که امروز از یک فرد باسواد در این کشور یک شخصیت بی همتا و ابرانسان می سازیم.وقتی اولین پیش نویس قانون اساسی به خود آقای خمینی ارایه و بعد رفراندم برگزار شد ولایت فقیه وجود داشت؟ اشاره ای در قانون اساسی به این موضوع نشده بود، بعد مجلس خبرگان قانون اساسی تشکیل شد ولایت فقیه آمد، آنها خودشان ولایت فقیه را آوردند یا تقاضای جامعه این بود؟ جامعه سال 57 این را ستایش می کند که انسان الهی با ولایت مطلق کپی ولایت رسول الله در مسند قدرت باشد.از ولایت فقیه تا استعدادی برای ساختن ابرانسانهاعبدی مدیا:بخشی از اقدامات شیخ صادق خلخالی را جامعه تایید می کند اکبرنژاد: همین مردم با شنیدن خبر عزل او در خیابان تظاهرات می کنند. کسانی که ولایت فقیه را گنجاندن طبق خواست جامعه این کار را کردند، اگر در آن زمان در خبرگان قانون اساسی حضور داشتم اگر مثلا می گفتم ولایت فقیه نباشد مردم ممکن بود در کوچه خیابان من را کتک بزنند این استعداد ایرانی برای خدا ساختن از انسان ها است، ما همیشه باید تحت ولایت یک انسان باشیم نمی توانیم مسئولیت خودمان را بپذیریم و دستمان را روی زانوهایمان بگذاریم و بایستیم و بگوییم خود ملت با تکیه بر همدیگر می خواهیم بایستیم بار خودمان را به دوش بکشیم هیچ ابر انسانی هم نیاز ندارد خودش می خواهد سرنوشت خودش را رقم بزند نگرانی من از این مسائل است. در خون مان است یک تیر برق امروز توفیق پیدا کند در مقابل جمهوری اسلامی باشد فردا از آن خدا می سازیم، از این موضوع می ترسم که نفرت جمهوری اسلامی چشم مان را بگیرد که متوجه اقداماتمان نباشیم. وقتی می بینم که امروز حسرت دوره پهلوی را می خوریم، امروز حسرت دولت آقای رئیسی را می خوریم، به گذشته برمی گردیم فقط حسرت می خوریم، در حالی که آن دوره از شدت تنفر فحش می دادیم، از حرکت های واکنشی می ترسم که فقط جمهوری اسلامی به هر قیمتی نباشد شما با یک جمهوری اسلامی می مانید که کل دنیا را با کشور مسئله دار کرده مسئله امنیتی پیدا کرده و حتما منجر به مداخله خارجی خواهد شد و فتنه و اختلاف که در داخل کشور درست کرده است. فقط ادعا می کنیم اینگونه نمی شود از کجا تضمین دارید که کشور تجزیه نمی شود. مسئله اصلی: استبداد و فساد، نه شخص پهلویعبدی مدیا:آیا ریشه انتقاد شما از رضا پهلوی و سلطنت به اختلاف روحانیت با پهلوی برمی گردد؟اکبرنژاد: کاری با سلطنت و شخص خاص ندارم بحث و نگرانی ام حرکت های واکنشی است، اگر با این تفکر در سال 1357 حضور داشتم جزو مخالفین بودم ترجیح من در این مقطع این بود که ساختار اصلاح شود با روش تحول در ساختار حاکمیت اقدامات را انجام بدهیم نه اینکه به سمت انقلاب حرکت کنیم، تنزل دادن بحث به اینکه با پهلوی مشکل داشته باشم بحث را به حاشیه می کشاند، مسئله شخصی با پهلوی ندارم، اگر چه با دو چیز به شدت مسئله دارم یکی موضوع استبداد و دیگری فساد است. جامعه از همین دو به ستوه آمد و انقلاب کرد بحثم شخصی نیست برای همین بحث را از دوره مغول و قبل آن دوران آغاز کردم بحث مقطع خاص تاریخی یا یک شخص خاص نیست. بنده با نوع نگاه و روحیه ای که ما دنبال فردی هستیم که از او ابر انسان بسازیم مشکل دارم.روحانیت؛ بخشی از راهحل یا بخشی از بحران؟عبدی مدیا:در صحبت هایتان به نحوی به فروپاشی اشاره کردید نقش حوزه و روحانیت را در این فروپاشی چه طور می بینید؟ خود حوزه بخشی از این بحران است؟ اکبرنژاد: قاعده است فقط روحانیت نیست، مسئله این است که هر قشری در جامعه وقتی که بیش از توان خودش بار برمی دارد و ادعای گزافی مطرح می کند که خارج از توانش است مسئله و چالش ایجاد می شود. دکتر پزشکیان وعده هایی به مردم داد ولی در حد رفع فیلتر هم اقدامی انجام نداد، مسئله این است که انسان ها باید به اندازه ای که هستند خودشان را قبول کنند که در نهایت خودشان و جامعه آرامش می یابند. باید روحانیت شان و واقعیت های خودش را قبول می کرد. وقتی خلع لباش شدم به دلیل هتک حیثیت روحانیت بود گفتند شما آبروی روحانیت را بردید چون من در تحلیل هایی که ارایه دادم گفتم روحانیت توانایی انقلاب با خروجی درست و اداره کشور را نداشتند اگر حوزه ها توانمند هستند اول خودشان را سر و سامان بدهند. سیستم مرجعیت، جذب طلبه، ساماندهی اوقاف با چالش های فراوانی روبه روست. بزرگترین خطای روحانیت این بود که ادعاهای گزافی مطرح کردند آیت الله خمینی گفت بحث دنیا چیزی نیست ما دنیا را آباد می کنیم و می خواهیم به کمال انسانیت می رسید این سطح که با هیچ برنامه ای ایجاد شد خطرناک بود. بعد از انقلاب سیلی به سمت حوزه ایجاد شد حوزه قبل انقلاب کوچک بود بعد از انقلاب به صورت غیرعادی حوزه های علمیه رشد کردند و عده ای با اخلاص وبه خاطر دنیا آمدند ثمره این شد افرادی در راس امور قرار گرفتند که واجد صلاحیت نبودند اما لباس دین را به تن داشتند متاسفانه باعث شد که دین گریزی و دین ستیزی در جامعه ایجاد شد و به این نفرتی که امروز در جامعه شاهد هستیم شتاب گرفت. انتشار آرای فقهی اخلاقی؛ بازتعریف اجتهادعبدی مدیا:گویا اخیرا قبل از خلع لباس شدنتان "آرای فقهی اخلاقی" را منتشر کردید انگیزه تان چه بود؟ آیا تفاوتی میان دیدگاه های این اثر با رساله های علمیه وجود دارد؟ اکبرنژاد: اخیرا دیدگاه های فقهی اخلاقی خودم را در سایت منتشر کرده ام. خیلی از افراد من را در فضای سیاسی اجتماعی شناخته اند ولی من عقبه حوزوی هم دارم، سال 1389 دنبال موضوع تحول در حوزه و معتقد بودم این حوزه با این منطق استنباط و فهم و ساختاری که دارد برای جامعه مفید نیست چرا که دین را متناسب با نیازهای جامعه درک نمی کند، در آن دوره موسسه ای در قم تاسیس کردم و بحث های جدی در حوزه متد استنباط داشتم کتاب های فراوانی در این زمینه به صورت تخصصی چاپ کردم دو جلد کتاب تحت عنوان روش شناسی اجتهاد برای اولین بار با این قدرت و حجم به بحث روش شناسی اجتهاد پرداخته می شد. متد استنباطی که مطلوب بنده بود در 5 جلد تحت عنوان کلام فقاهیک پرداختم اولین بار بحث معرفت حجت را از زاویه فطرت و عقل بررسی کردم، منطق تفسیر متن ، ادبیات دین و... بحث هایی بود که پکی را به عنوان متند استنباط ارایه کردم که قواعد استنباط را توسعه داد، عقل در حوزه استنباط تقویت کرد، بحث های عقلایی را در استنباط تقویت کرد. در همان زمان از ما خواسته می شد به عنوان بحث علمی یا طعنه که آرای فقهی را منتشر کنید بررسی کنیم آیا این مبانی تغییری در فتواها و خروجی کار خواهد داشت یا خیر؛ توفیق داشتم بخش اول را یکی دو هفته پیش منتشر کردم و بخش های بعدی به مرور زمان منتشر خواهد شد، در اینجا نشان دادم که چه طور تفاوت در منطق استنباط می تواند خودش را در فتواها نشان دهد و چه قدر عینی تر شود در عین حال که روی اصالت ها و سنت ها اصرار دارد و نمی خواهد ادای روشنفکر معابی در بیاورد ولی در عین حال متفاوت از گذشته است. دفاع از باورها؛ حتی به بهای حکم قطعیعبدی مدیا:تا چه جایی حاضر هستید پای آرای فقهی بایستید؟ اگر شما را مرتد فکری بخوانند باز هم از این نظراتتان دفاع می کنیداکبرنژاد: ما از آینده بی خبر هستیم، می خواهیم از خدا طلب کنیم که دستمان را بگیرد ودر مدار حق ما را نگاه دارد. امروز بعد از یک و نیم سال حکم قطعی شد در این مدت سیستم در چند نوبت فرصتی برای توقف به من داد ولی چون متوقف نشدم نهایتا حکم قطعی صادر شد. کنار مردم ایستادن؛ حقیقت ولو تلخعبدی مدیا:حرف پایانی؛ امیدوارم هیچ کس به جرم بیان عقیده دیدگاه و نظرش محدودیتی نداشته باشد.اکبرنژاد: اوضاع را به خواست خدا سپرده ام، اکنون اگر بخواهم از قلب خودم خبر بدهم بیش از اینکه به مصلحت خودم باندیشم به مصلت مردم ایران می اندیشم حتی در دعاهای خلوت خودم چیزی که از خدا طلب می کنم این است آنچه به مصلحت مردم است اتفاق بیفتد اگر واقعا خیر جامعه در این است که زندان بروم همین اتفاق بیفتد اگر خیر این است بیرون باشم و باز هم صحبت و از حقوق مردم دفاع کنم بیرون زندان باشم. اعتقادم این است هیچ ملتی خوشبختی را ندیده الا اینکه خطر را قبول کند. اگر بنا باشد از زندان و شلاق و کشته شدن بترسیم باید این خفت را همیشه تحمل کنیم، به نوبه خودم به مردم عرض می کنم که از صمیم قلب دوستتان دارم و برای آنچه خیر و صلاحتان است حاضرم هر نوع فداکاری را انجام بدهم. به دادیار پرونده ام گفتم که اگر بگویید پشت دیوار دادسرای ویژه روحانیت قصد تیرباران شما را دارند آب در دلم تکان نمی خورد، چون به مسیری که حرکت می کند معتقدم و باور دارم چیزی که سعادت دنیوی و اخروی را برایم رقم می زند کنار مردم ایستادن است، حس خوبی دارم با اینکه باید تا چند روز دیگر خودم را معرفی کنم حس می کنم در مسیر دعاهایی حرکت می کنم که از سال ها پیش داشتم و همیشه از خدای متعال توفیق شهادت در راه خودش را طلب می کردم، از روز اول برایم قابل پیش بینی بود و خودم را برای مسائل و احکام سخت و سنگین تر آماده کرده بودم از این جهت توفیق می دانم که در خدمت مردم هستم و از مردم درخواست می کنم که سعی کنند از احساسات فاصله بگیرند، حقیقت تابع محبت و بغض من و شما نیست، سعی کنیم واقعیت های میدان را مشاهده کنیم و دنبال حقیقت باشیم، شیفته حقیقت باشیم، ولو اینکه حقیقت تلخ باشد ولی نوش داروی ما تنها حقیقت است و گرنه احساسات می تواند یک مدت ما را مشغول کند، خیلی ها را به طمع بیندازد که برای ما آرزو فروشی کنند و ما را به توهمات و آرزوها و محبت ها مشغول کنند و دوباره خدایی ناکرده از چاله در چاه می افتیم. عبدی مدیا:امیدوارم این اتفاق رخ ندهد و هیچ محدودیتی برای شما رقم نخورد و بتوانید آزادانه عقاید خودتان را ابراز کنید فایل کامل گفتگوی عبدی مدیا با محمدتقی اکبرنژاد ، از مدرسان حوزه علمیه قم کمتر از یک دقیقه زمان بگذارید، ثبتنام کنید و نظرتان را زیر همین پست به اشتراک بگذارید.پیامهای توهینآمیز و یا حاوی دعوت به خشونت حذف خواهند شد.ثبت نامدر ادامه بخوانید وضعیت بحرانی ایران در هنگامه ورشکستگی آبی، با حضور نیک آهنگ کوثر، روزنامه نگار و تحلیلگر حوزه آب و محیطزیستخواندن 47 دقیقه آینده سلطنت در ایران، گفتگویی صریح با دکتر حاتم قادری، استاد علوم سیاسی دانشگاهخواندن 47 دقیقه جامعه و دین در حکمرانی آینده؛ با حضور فاضل میبدیخواندن 49 دقیقه ایران پس از جنگ از رفراندوم تا واکنش نظام؛گفتگوی اختصاصی عبدی مدیا با علی جنتیخواندن 32 دقیقه حكمرانى آينده و فناوریهاى جديد با حضور شاهین شرقیخواندن 38 دقیقهباید خواندخاطرات اکبر هاشمی - ۱ اسفند ۱۳۷۸ - ملاقات عبدالله جاسبی و نگرانی از نتایج انتخاباتفیلم/ سردار مرتضی طلایی کجاست؟خاطرات اکبر هاشمی - ۱۹ شهريور ۱۳۷۸ - مذاکرات دو نفره سیاسی با واعظ طبسی تا هنگام بدرقه به سوی تهران هم ادامه داشته که در نهایت هاشمی ظاهرا از اینجا تصمیم به شرکت جدی در انتخابات مجلس ششم گرفتسوابق ادوار اخیر مجلس شورای اسلامی نشان داد که مجلس در راس امور نیست و در اختیارات فرمانده کل قوا و نیروهای مسلح در هیچ سطحی نمیتواند دخالت و یا مصوبه طی کند، چه برسد که نظارت کندآینده ایران با نامزدهای اعلام شده انتخابات ریاست جمهوری چه میشود؟ / گفتگو با دکتر تقی آزاد ارمکیمیشه با شما احساس خستگی کرد؟یک دامپزشک بسیجی بجای جراح گوش و حلق و بینی سرپرست شبکه بهداشت ایذه شد!خاطرات اکبر هاشمی - ۱۴ شهريور ۱۳۷۸ - دیدار مدیران ارشد دستگاه قضایی با هاشمی رفسنجانی و گله آنان از بی توجهی هاشمی شاهرودی رییس جدید قوه قضاییه ادامه داردخاطرات اکبر هاشمی - ۱۶ شهريور ۱۳۷۸ - در ادامه تلاش های مرحوم واعظ طبسی که در دیدارهای مکرر برای تشویق هاشمی به شرکت در انتخابات اقدام میکرد این بار هم او با هاشمی ملاقات کردخاطرات اکبر هاشمی - ۱۸ شهريور ۱۳۷۸ - ادامه بازدید ها از متعلقات و ابنیه و آثار آستان قدس