اسمش را رستم گذاشتید، حالا میترسید صدایش کنید

خواندن
3 دقیقه
-یکشنبه 1403/07/01 - 14:39
کد خبر3287
اسمش را رستم گذاشتید حالا میترسید صدایش کنید

✍️ عبداله عبدی - عبدی مدیا

حمیدرضا الداغی جوانمرد سبزواری برای دفاع از یک دختر جوان در مقابل ایجاد مزاحمت و درگیری دو جوان با شهامت و شجاعت به میدان رفت و جان عزیزش را در راه دفاع از حرمت یک زن و پاسداشت اخلاق تقدیم کرد.

واقعه‌ای که هر دل بیدار و ذهن بیداری آنرا می‌ستاید. چه فرقی میکرد که حمیدرضا که بود و چه گرایشی داشت؟ مهم انسانیتش به حکم انسان بودن و فداکاریش برای دفاع از حق مقابل ظالم بود.

این قصه تلخ و شیرین برای ما ایرانیان تکراری بود. یکی از معروف‌هایش همان تکاوران نیروی زمینی ارتش است که سه شهید دادند تا پیکر دختر ایران را که بعثی ها بر تیرکی بسته بودند پایین آوردند و به خاک بسپارند.

اما وقتی نگاه برای هر رویدادی تنها نگارش‌هایی از سر بغض و عداوت باشد یا آنقدر سرمست و مدهوش لایک‌ها هستند که مَستی نمیگذارد بفهمند و بررسی کنند که اصل واقعه چیست؟ و حقیقت کدامست؟ هر چه مینویسند و بر زبان جاری میسازند تنها و تنها انحراف است و انحراف است و انحراف. هم انحراف خود و هم دیگران و گویی لا اله هست بدون الا الله..

نحوه بیان و استخدام کلمات حتی اگر بخواهیم فقه و احکام آنرا بر زبان بیاوریم بسیار مهمتر از خودِ روایت حکم است.

نقد هم اینگونه است و آدابی دارد؛ نقد زمانی تاثیر دارد که با زبان شایسته و مستند و البته منصفانه بیان شود.

خاطرتان هست نوشته بودم چه اشخاصی که در جایگاه اجتماعی ارزشمند، داوطلبانه یا به جبر و یا به ملاحظه ضعف‌های شخصی و یا حتی نادانسته با زبان و قلم پرنفوذ خویش، اعتراضات مردم را در چارچوب بخشی مهم، از پازل امنیتی نظام کنترل و مدیریت کرده و نقش مهم و تاثیرگذار خود را به شایستگی بازی کردند؟

شاید اکنون کمی و تاکید میکنم کمی آن فضای غبارآلود کنار رفته باشد.

همانطور که در ماجرای #مهسا‏_امینی پیش از هر کسی وجدان بیدار و آگاه جامعه از ابتدا تشخیص درست را داد در این مورد هم، جامعه آگاه بود اما اتاق فکر عملیات امنیتی روانی جمهوری اسلامی با انواع بازیهای روانی خاص، گوی سبقت را از رقیبانش ربود و این جانفشانی را به نام خودش ثبت کرد.

ایرانِ جان به خود حمیدرضاهای زیادی دیده که مدافع دخترانی بودند از جنس مهسا، از جنس زهرا و از جنس دختران پاک ایران زمین.

اما امان از شهوت کلام و رقصیدن به ساز رقصانندگان که باعث خطای راهبری افرادی صاحب قلم وسخن میشود که گاهی خیلی زود دیر میشود و فرصت جبرانی نمی‌ماند.

و چند کلامی هم با گردانندگان صحنه عملیات امنیتی روانی جمهوری اسلامی:

آدمها را که مهم جلوه میکنید،
همانطور که زیرشان را خط میکشید برای رقصاندن، اکنون گویی نوبت آنست به آنها نشان دهید که بلدید دورشان را هم خط بکشید؛

آدم‌ها که در فضای مجازی مهم شوند دیگر به چشمشان دیگران ریز میرسند،

به آنهایی که اشخاص را برای اهداف خاص؛ به ظاهر بزرگ میکنند یادآوری میکنم که این خود شما بودید که آنها را واردِ عرصه کردید ولی گویی قسمت هایی از دست‌تان دَر رفته است..

شاید بنا دارید یا منتظر بودید با اشاراتی، تا خودکارهای قرمزتان هنوز جوهر دارند، آنها را خط بزنید!

شاید درک کرده‌اید
ممکن است که برای منافع شما چند صباحی خوب برقصند اما در نهایت ...

و اما بعد
بدا به حال امثالِ اشخاصی که با زبان بلند فریاد میزنند بیایید مرا بگیرید و جوانمردی جوانِ رشید ایران را با تفسیری وقیحانه، وسیله‌ای برای ارضای شهوت دیده شدنشان میکنند.

امان از خطای راهبردی که ناگهان عرصه تاخت و تاز را به مهلکه‌‌ای مبدل میکند که از هم مخالف و هم موافق به واقعیت وجودی پی میبرند و چیزی جز نفاق، نفله نمیشود.

به راستی که برخی خود برای خود کافی هستند

باید دید تصمیم گیرندگان واقعی این اشخاص چه برنامه‌ای حداقل در ظاهر دارند؟
 

کمتر از یک دقیقه زمان بگذارید، ثبت‌نام کنید و نظرتان را زیر همین پست به اشتراک بگذارید.
پیام‌های توهین‌آمیز و یا حاوی دعوت به خشونت حذف خواهند شد.
ثبت نام
باید خواند