خانه/مصطفى تاج زادهاز تماس مصطفی تاجزاده از اوین تا خاطره حبیب احمدزاده در بیت رهبری...خواندن4 دقیقه -پنجشنبه 1403/06/29 - 13:39کد خبر2697اشتراکگذاری آقامصطفی از اوین تماس گرفت. تبریک عید و سال نو و آرزوی سلامتی و شادکامی ملی.ظاهرا من بیرون بودم و او در زندان. واقعیت اینکه من در زندان بودم و او بیرون! یعنی حالم اینطور بود... حال زندانی که عزیزی به دیدارش رفته باشد و او فرصتی یافته که سکوتش را بین آنهمه زندانبان و غریبه بشکند و مقابل آن عزیز سینه بگشاید و زبان باز کند و دامن دامن سخن به دشت محرم بیاورد و جگر سبک کند و آه از دل برآرد و راز به میان آورد و پناه بجوید و سر به شانه بگذارد و اشکهایش را کلمه کند و درد دلش را منطق پذیر نماید و خیالش آسوده باشد که نه تنها سخنان که سکوتهای مابین کلامش هم شنیده و درک خواهد شد...خدایا رحم کن بر من پریشانم پریشانم...دم غروبی رسیدم دفتر حبیب احمد زاده و سخن از عراق و توسعه آغاز شد. میانهی گپ و گفت بودیم و بر فراز و فرود بحث که سخن از انسداد کلام و اقتدار حکمران و شخصیت صدام به میان آمد... حبیب گفت، "یک لحظه صبر کن و بگذار مطلبی برایت تعریف کنم و ادامه دادکه این ماجرا را من در جمعی سه نفره با حضور حسین محمدی و رهبر برای شخص آقا تعریف کردم!"حبیب گفت برای رهبری تعریف کردم، چند سال پیش داشتم مقالات و پژوهشهای جنگ را که در دانشگاهی در عراقی تدوین شده بود مطالعه میکردم که به موضوعی حیرت انگیز برخوردم...قبل فتح خرمشهر یک گروهبان عراقی توسط حفاظت اطلاعات نظامی عراق دستگیر میشود. جرم آن گروهبان این بود که دائم بین سربازان عراقی پیش بینی باخت نبرد و تصویر تصرف خرمشهر توسط ایرانیها را زمزمه میکرده است. به زبان ساده با رفتاری غیر انقلابی، در مورد توان نظامی سپاه صدام سیاه نمایی کرده روحیه سربازان را تضعیف میکرده است. او بعد دستگیری به زندان منتقل و به سرعت حکم اعدام برایاش صادر میشود. چند روز بعد نیروهای ایرانی حمله را آغاز کرده، پیش بینی این گروهبان به وقوع پیوسته و خرمشهر شجاعانه بازپسگیری و فتح میشود. مدتی بعد اما عراق حملهای تازه و گسترده را آغاز میکند و با تصمیم فرماندهان ارشد زندانیان نظامی محکوم به اعدام هم باید در این حمله شرکت میکردند. اینجاست که برگ دومی رقم میخورد و این گروهبان با شجاعتی مثال زدنی وارد حمله تازه شده و رشادتهایی کم نظیر را از خود به نمایش میگذارد. نتیجه نمایش این روحیه نبرد نقض حکم اعدام و حتی ارتقای درجه او میشود.چند سال بعد عملیات فاو آغاز شده و حالا این گروهبان سرهنگ شده است. عراق بارها برای بازپس گیری این منطقه دست به عملیات زده و هربار با شکستی مفتضحانه روبرو شده است. اینبار (۱۲ فروردین همین روزی که مینویسم!) صدام خود به منطقه میآید و نقشه عملیات را کنار یاران خود مرور میکند و در انتها میپرسد آیا کسی مخالفتی دارد؟ در اینجا همان گروهبان که حالا سرهنگ شده دست بالا میآورد و میگوید من میخواهم حرف بزنم آیا به من امان میدهید؟ صدام کمی مکث کرده و میگوید بله امان میدهم حرفت را بزن! او ادامه میدهد که، من مخالف حمله هستم قطعا ما بازهم شکست خواهیم خورد. صدام با تعجب علت را جویا میشود و او میگوید در خرمشهر ایرانیها نسبت به آزادسازی شهر خود که مثل ناموس میدانستنداش فهم و تصور و غیرت داشتند. نیروی ما اما فهمی از این منطقه ندارد. سرباز تصور ندارد. افسر ما رویا ندارد. اصلا نمیفهمد این منطقه چیست؟ پس دلیلی برای رشادت ندارند و...صدام از او میپرسد، حالا چه پیشنهادی داری؟ و او ارسال چند گردان نیروی مخصوص به غرب عراق فقط برای توجیه و آماده سازی روحی شرکت در همین عملیات مخصوص را پیشنهاد میدهد...حالا روز سیزده فروردین و ایران منتظر حمله گسترده عراق است. اما سکوتی سهمگین در جریان و طرف ایرانی از انفعال طرف عراقی غافلگیر شده. آری... صدام نظر او را پذیرفته و عملیات را لغو میکند. چند ماه بعد نیروهای آموزش دیده برای آخرین بار حمله کرده و فاو را از ایران پس میگیرند!حبیب گفت، "در اینجا به رهبری عرض کردم، حضرت آقا ما در این کشور به اندازه صدام به مخالف خود امان نمیدهیم که در مقابل خودمان حرف مخالف نظرمان را بگویند!"آقامصطفی دلم برایتان بسیار تنگ شده.من چون دیگران همواره مقابل تو راحت بودهام تا تو خطابت کنم و به سادگی با شما و نظرات اصلاحیتان مخالفت نمایم. کاش این حریت، شرافت و آزاد اندیشی را مخالفان تو بیاموزند.یاسر عرب کمتر از یک دقیقه زمان بگذارید، ثبتنام کنید و نظرتان را زیر همین پست به اشتراک بگذارید.پیامهای توهینآمیز و یا حاوی دعوت به خشونت حذف خواهند شد.ثبت نامدر ادامه بخوانید در ستایش صلحخواندن 4 دقیقه پروندهی تازه برای مصطفی تاجزادهخواندن 1 دقیقه منتشرنشده از تاجزادهخواندن 2 دقیقه مسعود بهنود، روزنامهنگار در کلاب ایران من - سالگرد بازداشت مصطفی تاجزادهخواندن 2 دقیقه عقد اخوت با مصطفی!خواندن 2 دقیقهباید خواندخاطرات اکبر هاشمی - ۱ اسفند ۱۳۷۸ - ملاقات عبدالله جاسبی و نگرانی از نتایج انتخاباتفیلم/ سردار مرتضی طلایی کجاست؟خاطرات اکبر هاشمی - ۱۹ شهريور ۱۳۷۸ - مذاکرات دو نفره سیاسی با واعظ طبسی تا هنگام بدرقه به سوی تهران هم ادامه داشته که در نهایت هاشمی ظاهرا از اینجا تصمیم به شرکت جدی در انتخابات مجلس ششم گرفتسوابق ادوار اخیر مجلس شورای اسلامی نشان داد که مجلس در راس امور نیست و در اختیارات فرمانده کل قوا و نیروهای مسلح در هیچ سطحی نمیتواند دخالت و یا مصوبه طی کند، چه برسد که نظارت کندآینده ایران با نامزدهای اعلام شده انتخابات ریاست جمهوری چه میشود؟ / گفتگو با دکتر تقی آزاد ارمکیمیشه با شما احساس خستگی کرد؟یک دامپزشک بسیجی بجای جراح گوش و حلق و بینی سرپرست شبکه بهداشت ایذه شد!خاطرات اکبر هاشمی - ۱۴ شهريور ۱۳۷۸ - دیدار مدیران ارشد دستگاه قضایی با هاشمی رفسنجانی و گله آنان از بی توجهی هاشمی شاهرودی رییس جدید قوه قضاییه ادامه داردخاطرات اکبر هاشمی - ۱۶ شهريور ۱۳۷۸ - در ادامه تلاش های مرحوم واعظ طبسی که در دیدارهای مکرر برای تشویق هاشمی به شرکت در انتخابات اقدام میکرد این بار هم او با هاشمی ملاقات کردخاطرات اکبر هاشمی - ۱۸ شهريور ۱۳۷۸ - ادامه بازدید ها از متعلقات و ابنیه و آثار آستان قدس