خانه/اعتراضات 1401روایت شهرام گیلآبادی مدیر سابق رادیو جوان از برخورد ناجوانمردانه لباس شخصی هاخواندن3 دقیقه -پنجشنبه 1403/06/22 - 14:57کد خبر1370اشتراکگذاری يكى از اين جوانها به طرف من آمد گفت: مادر…."! چهره مادرمقديسهى پاكدامنى كه پيكر فرزندش بعد از چهل سال هنوز از جبهه برنگشته با بيمارى حادى كه دارد جلو چشمم آمد.امروز رفتم روبروى دانشگاه تا كتاب بخرم. همه جا نيروهاى يگان ويژه بود و دخترانى كه بى حجاب از كنار آنها مى گذشتند، با خودم گفتم ،"چه خوب كه مدارا مى شود ؛"موتورى از پشت به من زد ، برگشتم جوانى با ماسك صورتش را پوشانده بود لبخند زدم گفتم: "ببخشيد "گفت: "بى شعورى"! باز هم گفتم: "ببخشيد"، گفت: "نه مثل اينكه نمى فهمى برو اينجا واينيسا ".نمى خواستم تنشى ايجاد شود. در اين حين دستش را روى كمرم گذاشت و گفت : "برو پى كارت بى شرف"، تا برگشتم شش لباس شخصى با ماسك دورم را گرفتند و من را به كركره در مغازه چسباندند.يكى از آنها گفت:"چه كارهاى بى شعور؟ "گفتم: "معلم دانشگاه ". سعى كرد تلفن همراهم را قاپ بزند ؛ يگان ويژه پليس كنارشان ايستاده بود به اين هفت جوان گفتم: "اجازه بدهيد كه من به اين جناب سروان بگويم از شما شكايت دارم"گفت:"هيچ گهى نمى خورى"! باز هم كه به آرامش محيط فكر مى كردم گفتم " باشه "كتابفروش انجمن حكمت كه گاه از آن خريد مى كنم گفت : "استاد…".يكى از اين جوانها به طرف من آمد گفت: مادر…."! چهره مادرمقديسه ى پاكدامنى كه پيكر فرزندش بعد از چهل سال هنوز از جبهه برنگشته با بيمارى حادى كه دارد جلو چشمم آمد.زنگ زدم به ١١٠، آن جوان نقاب دار و دوستانش در اين فاصله دائم من را به كركره مغازه مى كوبيدند و از هر ناسزايى برايم كم نگذاشتند.جوان گفت :"زنگ بزن ببينم چه گهى مى خواهى بخورى، "گفتم "بالاخره مملكت قانون داره" گفت : "قانون ماييم ، مادر….". تمام خون بدنم در صورتم جمع شده بود مى خواستم مثل خودش برخورد كنم. به زور مى خواست تلفنم و كيف كارتهايم را بگيرد.يكى از آنها كه پشت ماسك قايم شده بود و قدبلندى داشت گفت: "توهين به رهبرى كردى چوب توى آستينت مى كنيم …"، خنده و گريه هايم قاطى شده بود،؛ كسى كه با موتور به پايم زده بود سعى مى كرد توضيح دهد كه چيزى نيست يك تصادف ساده بوده، ظاهراً دلش برايم سوخته بود.گفتم "شما همه سن بچه من هستيد، مادر من مادر شهيد است." اما دوستانش باور نمى كردند و مى گفتند: "معلمِ بى پدر و مادر "، به تنگ آمدم گفتم: "آقايان من چهارده سالم بوده شايد هم كمتر به جبهه رفته ام و بسيجى جبهه اييم "جوانى كه جلوى من ايستاده بود دست روى صورت من گذاشت و با پنجه هاى آلوده اش صورتم را محكم كنار زد.گفت: "گه خوردى رفتى، حقوقشو گرفتى"، واقعا قلبم فشرده شد؛ شكستم. پليس فقط نظاره گر بود . یکی گفت : "سى ثانيه وقت دارى گورت را گم كنى". نمى دانستم بايد بروم، بايستم، چه كنم؟يكى از نيروهاى پليس بطرى آبى به من داد و در گوشم گفت من عذر مى خواهم كارى از دست ما بر نمى آيد. چند قدم فاصله گرفتم كه يكى از پشت سر با حرص گفت: "مادر …..معلم ."شكست خوردم.شهرام گیل آبادی کمتر از یک دقیقه زمان بگذارید، ثبتنام کنید و نظرتان را زیر همین پست به اشتراک بگذارید.پیامهای توهینآمیز و یا حاوی دعوت به خشونت حذف خواهند شد.ثبت نامدر ادامه بخوانید مادر غزاله چلابی، معترض کشته شده در مازندران: قاتلان آزادانه در شهر می چرخند. این نسخه اصلی ویدئو است که با این موسیقی منتشر شده استخواندن 1 دقیقه محمدحسین آجورلو: با حکم قطعی دادگاه تجدیدنظر، نیلوفر حامدی و الهه محمدی از اتهام ارتباط با دولت متخاصم آمریکا تبرئه شدندخواندن 1 دقیقه محکومیت کوثر افتخاریخواندن 1 دقیقه روایت آمنه سادات ذبیح پور سردبیر سرویس امنیتی خبرگزاری صدا و سیما از اتفاق درون مترو برای آرمیتا گراوندخواندن 1 دقیقه دلنوشته مادر غزاله چلابیخواندن 2 دقیقهباید خواندخاطرات اکبر هاشمی - ۱ اسفند ۱۳۷۸ - ملاقات عبدالله جاسبی و نگرانی از نتایج انتخاباتفیلم/ سردار مرتضی طلایی کجاست؟خاطرات اکبر هاشمی - ۱۹ شهريور ۱۳۷۸ - مذاکرات دو نفره سیاسی با واعظ طبسی تا هنگام بدرقه به سوی تهران هم ادامه داشته که در نهایت هاشمی ظاهرا از اینجا تصمیم به شرکت جدی در انتخابات مجلس ششم گرفتسوابق ادوار اخیر مجلس شورای اسلامی نشان داد که مجلس در راس امور نیست و در اختیارات فرمانده کل قوا و نیروهای مسلح در هیچ سطحی نمیتواند دخالت و یا مصوبه طی کند، چه برسد که نظارت کندآینده ایران با نامزدهای اعلام شده انتخابات ریاست جمهوری چه میشود؟ / گفتگو با دکتر تقی آزاد ارمکیمیشه با شما احساس خستگی کرد؟یک دامپزشک بسیجی بجای جراح گوش و حلق و بینی سرپرست شبکه بهداشت ایذه شد!خاطرات اکبر هاشمی - ۱۴ شهريور ۱۳۷۸ - دیدار مدیران ارشد دستگاه قضایی با هاشمی رفسنجانی و گله آنان از بی توجهی هاشمی شاهرودی رییس جدید قوه قضاییه ادامه داردخاطرات اکبر هاشمی - ۱۶ شهريور ۱۳۷۸ - در ادامه تلاش های مرحوم واعظ طبسی که در دیدارهای مکرر برای تشویق هاشمی به شرکت در انتخابات اقدام میکرد این بار هم او با هاشمی ملاقات کردخاطرات اکبر هاشمی - ۱۸ شهريور ۱۳۷۸ - ادامه بازدید ها از متعلقات و ابنیه و آثار آستان قدس