جایی خواندم که تنهایی گاهی بغض می شود در گلو، اشک می شود در چشم و آه می شود بر لب.

خواندن
1 دقیقه
-جمعه 1403/07/13 - 13:51
کد خبر5587
جایی خواندم که تنهایی گاهی بغض می شود در گلو، اشک می شود در چشم و آه می شود بر لب.

تنهایی سخت است. وقتی کسی را نداشته باشی آب بر آتش غم و غصه ات بریزد؛ وقتی کسی نباشد آرامت کند و تو به او تکیه کنی؛ وقتی درد هجوم آورد و تو درمانده دردهایت باشی.

تنهایی همیشه سخت است و آدمی بسیار به این گونه تنهایی ها تن داده است.

اما در عمق این تنهایی آنجایی که دیگر هیچ کس نیست. هیچ پناهی نیست. هیچ اعتمادی نیست. چیزی را حس میکنی که از روح در بدن به تو نزدیکتر است.

میشنود و درک میکند و میبیند و همراه است. کافیست صدایش کنی که بشنود و جواب دهد.

آنجاست که نه آدابی لازم است نه ترتیبی و ساده‌تر از هر جایی و زمانی میشود سخن گفت. از گره های کور زندگی تا دردهایی که جز او درمانی ندارد. از فراغ و وصال.

همین جاست که به آرامش می رسی. چون رفیقی است که جز او رفیقی نیست.

با او دوست باش، ولی همه کارهایت را بر شانه او نگذار. با او دوست باش، ولی او را بدهکار خودت فرض نکن. بدآنکه او برایت بد نمی خواهد. با او دوست باش و سعی کن روی پای خودت بایستی.

کمتر از یک دقیقه زمان بگذارید، ثبت‌نام کنید و نظرتان را زیر همین پست به اشتراک بگذارید.
پیام‌های توهین‌آمیز و یا حاوی دعوت به خشونت حذف خواهند شد.
ثبت نام
باید خواند