یادداشت تلخ و تکان‌دهنده مژگان کاوسی محقق، نویسنده کُرد و زندانی سیاسی از حقایق عریان روزهای زندانش

خواندن
3 دقیقه
-پنجشنبه 1403/07/19 - 19:26
کد خبر6788
یادداشت تلخ و تکان‌دهنده مژگان کاوسی محقق، نویسنده کُرد و زندانی سیاسی از حقایق عریان روزهای زندانش

قفس ، یادداشت «نهم»: سلطه‌گر!

امروز در جریان نامه‌ی خانم «فائزه هاشمی» از بند زنان زندان اوین قرار گرفتم.
قبل از هر صحبتی به شهامت و شجاعت و حقیقت‌گویی ایشان تبریک گفته و انتقاد ایشان از وضع هم‌بندیان در بند زنان زندان اوین را تایید می‌نمایم.

گرچه شخصا بابت پرونده‌ی معروف به آبان ۹۸ در زندان اوین محبوس بودم و بیشترین دوران حبسم در این پرونده را در زندان مذکور گذراندم و بسیاری از هم‌بندیان اکنون خانم هاشمی با هم‌بندیان آن وقت من در سال‌های ۱۳۹۹ و ۱۴۰۰ تغییر کرده‌اند، اما آنچه از شواهد پیداست، در بند زنان اوین، «در» هنوز بر همان پاشنه می‌چرخد!

پیشتر یادداشت‌هایی تحت عنوان «قفس» را منتشر کرده و در یکی دو یادداشت از این مجموعه، به مشکلاتم در آن بند اشاره نمودم که همان زمان جناب محمد صدیق کبودوند به عنوان کسی که هشت سال از ده سال دوران محکومیت خود را در بند سیاسی اوین گذراند‌ه بودند، یادداشتی در تایید یادداشت‌های گلایه‌آمیز بنده منتشر نمودند؛ اما چیزی که نامه‌ی خانم هاشمی را متمایز می‌نماید، ترسیم وضع کلی و اشاره به مفاهیم «دیکتاتوری» و «سلطه‌گری» است و نه گلایه‌های منفک در قالب انتشار خاطرات رنج‌آور از رفتار و مشی هم‌بندیانی که ادعای مطالبه‌گری در باب «حقوق_بشر» را دارند.

شجاعت خانم هاشمی و حق‌گویی ایشان در این‌باره را تحسین می‌کنم چراکه خودم بعد از گذشت سه سال، هنوز هم این شهامت را پیدا نکرده بودم تا «دیکتاتوری» در بند زنان اوین را افشا نمایم؛ گرچه این قصد را داشتم و بنا را بر آن نهاده بودم تا در کتابی که قرار است راجع به خاطرات زندان-م بنویسم و در آینده تحت عنوان «قفس» منتشر نمایم، به آن بپردازم.
در عین این تصمیم، اما از بازخورد مطرح کردن این حد از سلطه‌گری و ظلم و ستم هراس داشتم؛ دو هراس بزرگ!

یکی اینکه متهم به همکاری با نیروهای امنیتی شده و سخنانم را دیکته‌ای از نظرات ایشان بدانند، دوم اینکه متهم به ناسازگاری با هم‌بندیان شده و در مظان این انگ قرار بگیرم که خودم مشکلات روانی و رفتاری دارم و قادر به سازش با جمع نیستم! برچسبی که در آن سال‌ها هم‌بندیان سلطه‌گرم به من زدند تا خود را تطهیر نمایند!
مدعیان «حقوق بشر»ی که با به‌وجود آوردن «باند قدرت» و ایجاد هژمونی برای حفظ این «باند» و در اکثریت نگه داشتن نظرات خود به‌طور سیستماتیک و از طریق (مثلا) انتخابات «وکیل بند» و «شورا»ها در بند زنان اوین، سعی در حفظ سلطه‌گری خود داشتند!

این «باندبازان» در کنار «باستان‌گرایان» بارها مرا تا سرحد مرگ شکنجه‌ی روانی کرده و مشکلات قلبی و ناراحتی‌های روحی را به ارمغان آوردند. هنوز هم بعد از گذشت سه سال و با وجود حبس در بازداشتگاه‌ها و زندان‌های متعدد دیگر، شکنجه‌های روانی هم‌بندیانم در اوین ، تلخ‌ترین خاطرات  تمام دوران محکومیت‌هایم هستند.

بعدتر به تفصیل و در مجموعه‌ی «قفس» در این‌باره خواهم نوشت، نه به‌خاطر کینه و ناراحتی شخصی، بلکه به‌خاطر رسالت آگاهی‌بخشی تا سکوت نکرده باشم؛ چراکه حق جامعه «دانستن» است.
از تمام هم‌بندیان دیگر نیز می‌خواهم تا مشکلات را به‌منظور «آسیب‌شناسی»‌ و برطرف کردن معضلات مطرح نمایند.

خاطرات ما بخشی از تاریخ و استناداتی هستند که وضعیت اجتماعی و روانشناختی امروز جامعه‌مان را انعکاس داده و در اختیار پژوهشگران قرار می‌دهند؛ آسیب‌هایی که به‌واسطه‌ی عدم خودسازی و خودشناسی فردی و عدم تجربه‌ی کافی همکاری‌های اجتماعی  ، در کنار چگونگی جریان گردش اخبار در بخش «رسانه» قابل شناسایی و تحلیل‌اند.

مژگان کاوسی

کمتر از یک دقیقه زمان بگذارید، ثبت‌نام کنید و نظرتان را زیر همین پست به اشتراک بگذارید.
پیام‌های توهین‌آمیز و یا حاوی دعوت به خشونت حذف خواهند شد.
ثبت نام
باید خواند