نقدی بر بخش سیاست خارجی مصاحبه مصطفی تاجزاده با لوپوئن - مصطفی دانشگر

خواندن
3 دقیقه
-پنجشنبه 1404/09/27 - 20:11
کد خبر23972
 نقدی بر بخش سیاست خارجی مصاحبه مصطفی تاجزاده با لوپوئن - مصطفی دانشگر

پیش از هر چیز باید تصریح کرد که این نوشتار یک نقد درون‌گفتمانی در اردوگاه گذارطلبی است

 

مصطفی دانشگر

عقلانیت بقامحور یا بازگشت واقعی عقلانیت؟

پیش از هر چیز باید تصریح کرد که این نوشتار یک نقد درون‌گفتمانی در اردوگاه گذارطلبی است و نه تقابل بیرونی با آن. تمرکز این نقد، مشخصاً بر بخش سیاست خارجی مصاحبه آقای مصطفی تاجزاده با نشریه لوپوئن است.

نکته مثبت: عبور از سیاست نابودی اسرائیل

نکته مثبت و قابل‌توجه در این مصاحبه، تصریح روشن به ضرورت دست کشیدن از سیاست «نابودی اسرائیل» است؛ آن‌هم با این استدلال مهم که چنین مأموریتی نه «وظیفه» ایران است و نه اساساً «در حد و توان» آن. این موضع، گامی معنادار در فاصله‌گرفتن از سیاست خارجی ایدئولوژیکِ پرهزینه و غیرواقع‌بینانه محسوب می‌شود و با منافع ملی، توسعه‌محوری و حفظ یکپارچگی سرزمینی همخوانی بیشتری دارد.

نقد نخست: خوش‌بینی به «نشانه‌های عقلانیت»

با این حال، آنجا که آقای تاجزاده از «نشانه‌هایی از حاکم‌شدن عقلانیت در سیاست خارجی جمهوری اسلامی» سخن می‌گوید، متن مصاحبه حامل نوعی خوش‌بینی تحلیلی است؛ خوش‌بینی‌ای که پیش‌تر در ارزیابی ایشان از بازنگری نظام در مسئله حجاب اجباری نیز دیده شده بود.

از منظر تحلیلی، آنچه امروز در داخل کشور رخ می‌دهد، نه محصول چرخش عقلانی پایدار، بلکه عقب‌نشینی تاکتیکی نظام در واکنش به فشارهای خارجی و انباشت خشم اجتماعی است. حاکمیت برای جلوگیری از تبدیل نارضایتی‌های انباشته به اعتراض و درگیری، ناگزیر به عقب‌نشینی‌های محدود در داخل شده است تا امکان تداوم سیاست «مقاومت» در خارج را حفظ کند. این رویکرد، نه عقلانی به معنای حل مسئله، بلکه ابزاری و موقتی است و نمی‌توان آن را نشانه بازگشت عقلانیت دانست.

نقد دوم: تداوم عقلانیت مقاومت در میدان

به لحاظ میدانی نیز شواهد روشنی از چرخش راهبردی واقعی مشاهده نمی‌شود. گزارش‌های متعدد منطقه‌ای حاکی از آن است که بازسازی «محور مقاومت» همچنان در دستور کار قرار دارد و مقامات نزدیک به هسته سخت قدرت بارها بر این رویکرد تأکید کرده‌اند. در چنین شرایطی، ادعای فاصله‌گیری ساختاری از سیاست‌های پیشین، بیش از آنکه بر واقعیت‌های میدانی استوار باشد، بر امیدواری سیاسی تکیه دارد.

نقد سوم: عقلانیت بقامحور، نه عقلانیت توسعه‌محور

آنچه امروز شاهد آن هستیم، صرفاً عدم آغاز درگیری مستقیم از سوی جمهوری اسلامی است؛ آن‌هم نه به دلیل بازاندیشی راهبردی، بلکه در چارچوب همان قاعده قدیمی «حفظ نظام». این نوع عقلانیت، عقلانیت بقامحور است؛ عقلانیتی که:
• با اولویت‌های حیاتی کشور در حوزه توسعه و مدیریت ابر‌بحران‌ها همخوان نیست،
• با تهدیدها و مقتضیات جدید منطقه‌ای و بین‌المللی تناسب ندارد،
• و فاقد «ضرورت عصری» و روزآمدی لازم در روابط بین‌الملل است.

به بیان دیگر، پرهیز از جنگ الزاماً به معنای اتخاذ سیاست خارجی عقلانی نیست؛ همان‌گونه که سکون، جایگزین اصلاح راهبردی نمی‌شود.

جمع‌بندی

بر این اساس، سخن گفتن از «بازگشت عقلانیت» در سیاست خارجی جمهوری اسلامی، تنها در صورتی معتبر است که از سطح احتیاط بقامحور فراتر رود و به تصمیمات عمیق، ساختاری و توسعه‌محور بینجامد. در وضعیت کنونی، بیش از آنکه شاهد عقلانیت ناظر به حل مسئله باشیم، با نوعی مدیریت بحران حداقلی مواجه‌ایم.

از همین رو، تمرکز نقد و فشار باید متوجه نخبگان حاضر درون ساختار قدرت باشد؛ برای واداشتن حاکمیت به اتخاذ تدابیری متناسب با شرایط کشور، منطقه و جهان. بدون چنین چرخشی، امید بستن به نهادینه‌شدن عقلانیت در سیاست خارجی، بیش از آنکه تحلیل باشد، آرزوست.

کمتر از یک دقیقه زمان بگذارید، ثبت‌نام کنید و نظرتان را زیر همین پست به اشتراک بگذارید.
پیام‌های توهین‌آمیز و یا حاوی دعوت به خشونت حذف خواهند شد.
ثبت نام
باید خواند