دادگاه نظامی

خواندن
4 دقیقه
-شنبه 1403/06/24 - 10:01
کد خبر1652
دادگاه نظامی

 محمد صادق صالحی منش

وقتی که برای وضعیت جبهه ها در سال ۶۶ مشکلاتی به وجود آمد و احساس می شد خیانت شده و مشکلاتی برای بعضی از فرماندهان و یا سربازان پیش آمده بود، بنا شد که هیأت هایی از طرف سازمان قضایی به جبهه ها اعزام شوند.

جناب آقای رازینی به عنوان رئیس سازمان قضایی آن موقع دو حکم صادر کردند؛ یکی برای من به عنوان دادستان مناطق جنگی جنوب و یکی هم برای آقای مصطفی پورمحمدی برای مناطق جنگی غرب. قاضی ما هم آن موقع آقای علیرضا صدر حسینی بودند؛ که الآن عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی و یکی از بزرگان حوزه علمیه قم هستند.

بنا شد که ما هم وضعیت جبهه ها را از نزدیک بررسی کنیم و هم اگر احساس کردیم افرادی دارند خیانت و توطئه می کنند و یا مسائل غیر مترقبه ای پیش آمد که ممکن است به سپاه، بسیج و اصل دستگاه نظامی کشور ضربه بخورد، همان جا سریعا با این مسائل برخورد شود.

در حدود یک سالی که ما در این مناطق جنگی بودیم با مسائل زیادی روبرو شدیم. یک مقدار احساس کردیم که خیانت هایی دارد شکل می گیرد و مشکلاتی بود که مجبور شدیم با اطلاعات سپاه و وزارت اطلاعات هماهنگ باشیم و مدیرکل وقت اطلاعات خوزستان مرتبا اطلاعات خیانت های افراد در مناطق جنگی را به ما گزارش می کردند و اگر برای ما محرز می شد که افراد باید دستگیر شوند، دستگیر می شدند. شاید از لحظه ای که گزارش به ما می رسید تا لحظه ای که پرونده تکمیل می شد و به دادگاه می رفت بیش از یک ماه طول نمی کشید.

در منطقه جنوب دادگاه ها دادگاه های صحرایی نبود که به محض اینکه کسی تخلفی کرده باشد و یا مشکلی ایجاد شده باشد افراد را سریع اعدام کنیم؛ بلکه دادگاه نظامی با حذف مقررات دست و پا گیر اداری بود. بدین معنا که روند بازجویی، صدور کیفرخواست و حکم دادگاه در دو روز تکمیل و اجرایی می شد.

بدین معنا که صبح حکم بازداشت صادر می شد به محض آمدن متهم بازجویی شروع و تا شب منتهی به صدور کیفرخواست می شد و روز بعد تشکیل دادگاه و صدور حکم اتفاق می افتاد. این مساله در خصوص زمان جنگ و عملیات بود و چنین وضعیتی دو ماه طول کشید و بعد از آن عملیات هایی که ما حضور داشتیم، روند رسیدگی به تخلفات جنگ به حالت عادی برگشت.

مثلا یک عده بسیجی بودند و یا سرباز بودند و به هر دلیلی فرار کرده بودند و یا اینکه فرماندهی دستور عقب نشینی داده بود. ما باید همه اینها را بررسی می کردیم. ممکن بود فرماندهی عمدا و بدون اینکه دلیلی برای عقب نشینی داشته باشد دستور عقب نشینی داده باشد. طبیعی بود که ما با او برخورد کنیم؛ او را در زندان نگه داریم و بعدا برای او حکم صادر می شد. ولی در بخش جنوب که ما بودیم، انصافا به جز چند مورد که مثلا انفجار در راه آهن دزفول اتفاق افتاد و تخریب بعضی از انبارهای مهمات در اهواز، شوش و اندیمشک و امثال اینها مورد خاصی نبود…

حضرت آیت الله خامنه ای سه ماه بعد از اینکه ما در منطقه مستقر شدیم من را خواستند و مقداری از من سؤال کردند که شما چند وقت است به آنجا رفته اید و چه کار می کنید؟ ایشان از ما خواستند طوری تند برخورد نکنیم که فرماندهان ما بِبُرند.

گفتند که: شنیده ام شما آنجا رفته اید و زندان می کنید و می خواهید اعدام کنید؛ همه ترسیده اند و وحشت کرده اند.

گفتم: اگر نترسند وضع جبهه ها به هم می ریزد.

ایشان فرمودند: اگر این جوری هم بترسند تضعیف قوا می شود و باز همه چیز ما بر هم می ریزد.

آنقدر وجود همین دو تیمی که به غرب و جنوب رفت تأثیر داشت که فرماندهان جنگ خدمت مقام معظم رهبری رفته بودند. آن موقع ایشان رئیس جمهور و نماینده امام در شورای عالی دفاع بودند.

از ما توضیح خواستند و بعد هم نصیحت کردند و به ما فرمودند که: به هر حال کار جبهه سخت است و مشکلات نظامی ما امروز خیلی پیچیده است. پشتیبانی جنگ ما با مشکلات روبرو شده که افراد توان ماندن در آن زندگی سخت را ندارند. لذا شما باید با دیدن جمیع جهات مسأله را ببینید و برخورد کنید.

ما حدود یک سال آنجا بودیم و الحمدلله اوضاع خیلی بهتر شد و بعدا همه پرونده ها را تحویل آقای کامکار دادیم و برگشتیم.

کمتر از یک دقیقه زمان بگذارید، ثبت‌نام کنید و نظرتان را زیر همین پست به اشتراک بگذارید.
پیام‌های توهین‌آمیز و یا حاوی دعوت به خشونت حذف خواهند شد.
ثبت نام
باید خواند