اختصاصی - روایتی مهم از شیخ مصطفی سنایی فر در مورد قتل های زنجیره ای و نحوه بازجویی های متهمین

خواندن
8 دقیقه
-شنبه 1403/12/11 - 23:00
کد خبر14276
اختصاصی - روایتی مهم از شیخ مصطفی سنایی فر در مورد قتل های زنجیره ای و نحوه بازجویی های متهمین

 تذکر و توصیه‌ای دلسوزانه‌ که اگر عملی شده بود!!!

 تذکر و توصیه‌ای دلسوزانه‌ که اگر عملی شده بود!!!

 شیخ مصطفی سنایی فر- قاضی سابق و وکیل فعلی دادگستری

 انتخابات ریاست‌جمهوری سال ۷۶ باشکوه زائدالوصفی برگزار و آیت‌الله خامنه‌ای از آن شور و هیجان انتخاباتی به عنوان حماسه دوم خرداد یاد نمودند.

 در روزهای داغ حدس و گمانه زنی راجع به انتخاب هیئت دولت جناب آقای خاتمی و قطعی شدن نامزدی جناب آقای دری نجف آبادی به عنوان وزیر اطلاعات، بنده با توجه به شناختی که از وزارت و مدیران و کارشناسان آن وزارت و شخصیت جناب آقای دری نجف‌آبادی داشتم به یکی از دوستان مشترک خود و جناب آقای خاتمی عرض کردم:

 با توجه به شناخت این حقیر از مدیران و کارشناسان وزارت اطلاعات که به راحتی قادرند اهداف و نیات خودشان را به طرف مقابل آنگونه القاء نمایند که طرف مقابل ناخودآگاهانه به راحتی ایده‌ها و خواسته آنان را از زبان و قلم خود ساری و جاری نماید و شناخت دورادوری که نسبت‌ به شخصیت جناب حجت الاسلام والمسلمین آقاي دری نجف آبادی داشتم - که قصد پرداختن به آن خصوصیات و ویژگیها را در این وجیزه ندارم- از جمله‌ ساده لوح بودن ایشان، به آن دوست مشترک عرض کردم:

به جناب آقای خاتمی از قول این حقیر بگوئید، انتخاب آقای دری نجف آبادی به عنوان وزیر اطلاعات به صلاح و مصلحت کشور و روحانیت و جامعه اطلاعاتی نیست و با تعبیرات تندتری از نامناسب‌ بودن این انتخاب ياد نمودم که فعلاً به آن نمی پردازم.

متاسفانه این توصیه منطقی و دلسوزانه مورد توجه قرار نگرفت و جناب آقای دری نهایتاً به عنوان وزیر اطلاعات معرفی شدند.

بنده در اولین ملاقات با ایشان به عنوان وزیر اطلاعات، مفصلا در معرفی شخصیت و خصوصیات و مشخصه‌های مدیران عالی وزارت توضیحات مفصلی خدمت ایشان دادم.

 نامبرده، متعجبانه گفتند: اولین کسی که از مدیران مجموعه نزد من آمده و از مدیران ارشد تعریف و تمجید می‌کند شما هستید. علی رغم اینکه در حفاظت مسئولیت دارید و قاعدتا باید نقاط ضعف مدیران را جمع آوری و بيان کنید.

 عرض کردم من شناخت و برداشت خودم از مدیران ارشد و کارشناسان مجموعه را بعنوان یک تکليف قانونی و شرعی خدمت شما عرض کردم و مؤدبانه و غیر مستقیم عرض کردم: مواظب باشید کلاه سرتان نگذارند.

 متاسفانه اینجا نیز توضیحات و توصیه های کنایه‌ایم مقبول نیفتاد و شد آنچه نباید می‌شد.

 کار به جایی رسید که بخشی از مدیران مجموعه و نیروهای معاونت امنیت وزارت با هدایت قائم مقام وقت معاونت امنیت و سوء استفاده از ساده لوحی وزیر محترم، اقداماتی را انجام دادند که معروف شد به قتل‌های زنجیره‌ای که یقینا اگر مدیرانی آگاه و آشنا به وظایف و مسئولیت‌های وزارت اطلاعات و دارای قدرت اشراف مدیریتی بر زیر مجموعه، در جایگاه وزیر و معاونت مربوطه یعنی معاونت امنیت مسؤلیت می داشتند هرگز چنین اتفاقی پدیدار نمی شد.

 پس از کشف قتل‌های معروف به قتل‌های زنجیره‌ای، هیئتی سه نفره جهت بازجویی از متهمان آن قتل‌ها تشکیل گردید که در این انتخاب متأسفانه به دلیل اعمال گرایش‌های سیاسی و ضعف‌های دیگری که در این مجموعه از بازجوها حاکم بود فاجعه‌ای بوقوع پیوست بسیار بدتر و هولناکتر از فاجعه اول.

بازجویان معروف، جنایت‌هایی را در حق متهمان پرونده مذکور مرتکب شدند که باید اذعان نمود که اینان روی بسیاری از جلادان و شکنجه‌گران تاریخ را سفید کردند.

 در توضیح و بیان خباثت و رذالت آمیزی و پلیدی و پلشتی این شیوه بازجویی فقط به ذکر دو خاطره بسیار تلخ اکتفا می‌کنم:

الف: پس از کشف فیلم‌های ضبط شده از شیوه بازجویی‌ها و شکنجه‌های قرون وسطایی اعمال شده بر متهمان و تشکیل پرونده و رسیدگی به تخلفات بازجوهای مذکور و صدور حکم مبنی بر اخراجشان از وزارت و اعتراض محکومان نسبت به آرای صادره و ارسال پرونده به هیأت تجدید نظر که مسئولیت آن هیات علی رغم پایان ماموریتم از وزارت و اشتغالم در بازرسی ویژه قوه قضاییه بر دوش حقیر بود، به دلیل مشغله کاری زیاد، پرونده را به خانه آوردم و شب مشغول مطالعه پرونده بازجویی‌ها و مسیر رسیدگی به پرونده بودم.

 وقتی به سوال‌های مکتوبی روبرو شدم که با کمال بی‌شرمی و رذالت تمام در بازجویی از همسر مکرمه و عفیفه مرحوم سعید امامی بعمل آمده بود که بخاطر جریحه دار نشدن عفت عمومی از ذکر حتی یک نمونه از آنها خودداری می‌کنم، ساعت حدود ۳ بعد از نیمه شب بود؛ از زشتی و خباثت آمیز بودن و پلشتی طرح آن سوالات و مظلومیت یک بانوی عفیفه و متعهد و مومن بیاد فرمایش مولای متقیان  افتادم که فرمود: اگر مومنی از غصه این فاجعه بمیرد او را ملامت نمی‌کنم و آنچنان تحت تاثیر قرار گرفتم که قادر بر کنترل احساساتم نشده و بي اختیار و بلند بلند شروع به گریه نمودم که همسر و فرزندانم از اتاق خوابشان بیرون پریدند و مضطربانه از علت آن ناله ها و گریه های نیمه شب سوال نمودند. عرض کردم مشکلی نیست صرفآ بحث کاریست.

ب: در همان ایام کشف فیلم‌های حاوی آثار شکنجه -که اين کشف نیز خود داستانی شنیدنی و جداگانه دارد- در جلسه باحضور مرحوم حجت الاسلام والمسلمین مروی معاون محترم اول وقت قوه قضاییه شرکت نموده و از قضا بنده در کنار نام برده نشستم که تازه از ملاقات با همسر مجروح و شکنجه شده سعید امامی از بیمارستان بازگشته بود و برای جمع محدود حاضر، با سوز و گدازی وصف ناپذیر، شکنجه‌های وارده بر آن خانم را تشریح می‌نمود.

مرحوم مروی اضافه کرد: بنده مایل نبودم به چهره و بدن همسر سعید امامی نگاه کنم لاکن با اصرار مسئولین بیمارستان صرفاً نگاهم بر روی پاهای آن بانو افتاد و با کمال تاسف مشاهده کردم از شدت شکنجه استخوان‌های روی پاهای آن خانم هویدا شده و اثری از گوشت و پوست بر روی پاهایش باقی نبود و در اثنای تعریف نمودن صحنه مشاهده آثار شکنجه بر روی پاهای آن بانو مرتب دست‌های خود را بر روی زانوهای بنده می‌کوبید که بنده به شوخی عرض کردم: جناب آقای مروی اگر خیلی ناراحتی بزن روی پاهای خودت، بنده تقصیری ندارم که با لبخندي تلخ و حزن آلود عذرخواهی نمود.

حال این سوال برای این حقیر و بسیاری از متعهدان به اسلام و انقلاب و کشور مطرح بوده و هست که:

 آيا اگر در آن زمان جناب حجت الاسلام والمسلمین آقای خاتمی ریاست محترم جمهور وقت، جهت انتخاب وزیر اطلاعات با برخی از کارشناسان و مدیران ارشد آن مجموعه صحبت و مشورت می‌نمود و از بین مدیران کارشناس و خبره و بصیر به مسائل اطلاعاتی و سیاسی و آشنا با مدیران ارشد و کارشناسان آن مجموعه که در آن زمان این‌قبیل شخصیت‌ها در داخل وزارت کم نبودند، یک مدیر ارشد واجد شرایط از بین آنان بعنوان وزیر، انتخاب می‌نمودند آیا باز هم چنان فاجعه‌ای در آن سیستم به وجود می‌آمد؟

و اگر در انتخاب هیئت بازجویی دقت و مشورت بیشتری می‌نمودند و فردی را که در زیر مجموعه خود یعنی معاونت امنیت وزارت با شکست مفتضحانه‌ای روبرو شده بود و قتل‌های زنجیره‌ای به دلیل عدم کفایت و لیاقت وی توسط نیروهای تحت امرش و با هدایت قائم مقامش، اتفاق افتاده بود را به عنوان بازجوی پرونده انتخاب نمی‌کردند که جهت سرپوش نهادن بر بی‌کفایتی و بی‌لیاقتی خویش در مدیریت معاونت امنیت وزارت اطلاعات، دنبال فردی می‌گشت تا آوار شکست‌ها و تحقیرها و بی‌تدبیری خود را بر سر وی هوار کند و بهترین سوژه برای تحقق چنین نیت پلیدی آقای سعید امامی بود، آیا فاجعه دوم که بسیار وحشتناک تر و چندش آورتر از فاجعه اول است اتفاق می افتاد؟

نکته دوم و مهم‌تر و اساسی‌تر:

غرض شخصی آقاي آزاده یعنی بازجوی قتل‌های زنجیره‌ای جهت کشاندن مرحوم سعید امامی به معرکه جریان قتلهای مذکور و متهم نمودن وی به عنوان متهم اصلی قتل‌ها که حائز  اهمیت بوده، عبارت است از:

یک: گرایش فکری بازجوهای فوق الذکر به جناح چپ و دوم خردادی‌ها که بدلیل وقوع قتل‌های زنجیره‌ای تحت امر قائم مقام متمایل و سمپات جناح چپ معاونت وقت امنیت وزارت، انتخاب سعید امامی بعنوان متهم اصلي قتل‌های ‌های زنجیره‌ای جهت انتساب قتل‌ها به جناح مقابل یعنی جناح راست که سعید امامی در انتخابات دوم خرداد بشکل آشکار و موثر إز کاندیدای آن جناح یعنی حضرت حجت الاسلام والمسلمین آقای ناطق نوری حمایت می‌کرد، برای بازجوهای مزبور بهترین و موثرترین اقدام بود.

 دو: انگیزه فوق الذکر یعنی غرض شخصی و کینه توزانه یکی از بازجوها و انتساب قتل‌های زنجیره‌ای به جناح راست
و سومین انگیزه یعنی:

 اثبات ادعای غیر واقعی دخالت ایادی سرویس‌های خارجی درپروژه قتل‌های زنجیره‌ای که توسط برخی مقامات عالی کشور مطرح شده بود، باعث فشار مضاعف و انجام شکنجه‌های مهلک متهمان قتل‌های زنجیره‌ای خصوصاً مرحوم سعید امامی و همسرش و اعمال شکنجه‌های طاقت فرسا برآنها گردید بحدی که منجر به قتل مرحوم سعید امامی شد.

پس از دستگیری آقای سعید امامی توسط تیم بازجویی مزبور، بنده به لطف خداوند متوجه نیت ناپاک آنان شده بلافاصله با وزیر تازه از راه رسیده یعنی آقای یونسی تماس گرفته و به ایشان عرض کردم:

 جناب آقای یونسی، آقای سعید امامی امروز توسط تیم بازجویی مزبور دستگیر شده و اضافه کردم با توجه به مسئولیت آقای سعید امامی در زمان وقوع قتل‌های زنجیره‌ای که صرفاً مشاور وزیر بوده و هیچ اداره کل یا اداره یا نیرو و پرسنلی در اختیارش نبوده، نامبرده نقشی در وقوع قتل‌های زنجیره‌ای نداشته و دستگیری وی بسیار ابهام آمیز و شبهناک می‌باشد که ایشان پاسخی نامناسب داد و بلافاصله با دوستی از دوستان مشترکمان تماس گرفته و گلایه کرده بود که آقای سنایی نسبت به بنده بدبین بوده و حرف‌ها و سخنانی را از قول بنده به ایشان گفته بود که حقیر چنان سخنانی را مطرح ننموده بودم.

سوال مهم و اساسی دیگری که مطرح بوده و هست و مرور زمان هرگز قادر به فراموشی آن سوال نخواهد بود این است که آمران و قضات صادر کننده دستور، جهت اجرای شکنجه‌های قرون وسطایی و مباشران و اجرا کنندگان آن صحنه‌های چندش آور، در کدام دادگاه و  محکمه به جنایات و اقدامات خلاف شرع و عرف و عقل و منطق و انصافشان در حق متهمان قتل‌های مزبور، خصوصاً همسر مکرمه و متدینه مرحوم سعید امامی و عوامل قتل مرحوم سعید امامی رسیدگی شده و به چه مجازاتی آنان محکوم گردیدند

 چه مصلحتی در پس پرده این قضایا وجود داشت و دارد که قادر است از سپردن این جانیان و آمران و عاملان شکنجه و قتل  بدست عدالت  جلوگیری نماید!!؟

با سپاس و عرض ارادت خدمت همه سربازان نامدار و گمنام حضرت امام عصر و خدای آن حضرت 
وکیل دادگستری و طلبه و قاضی بازنشانده 
مصطفی سنایی فر

پایان

کمتر از یک دقیقه زمان بگذارید، ثبت‌نام کنید و نظرتان را زیر همین پست به اشتراک بگذارید.
پیام‌های توهین‌آمیز و یا حاوی دعوت به خشونت حذف خواهند شد.
ثبت نام
باید خواند