بر خلاف بیرون، که زمان مثل برق می‌گذشت،در زندان زمان آنقدر کُند می‌گذشت که خیلی وقتا فکر می‌کردم ساعت خوابیده

خواندن
2 دقیقه
-یکشنبه 1403/07/15 - 10:52
کد خبر6045
«پزشکی قانونی» اجرای حکم محکومیتم را چهار ماه به تعلیق در آورد

صادق زیباکلام| ۲۱ تیر ۱۴۰۳

داستان اوین رفتنم _بخش دوم

با اینکه چندروزی از به تعویق درآمدن اجرای حکم محکومیتم میگذرد، اما هنوز نوشتن پیرامون آن قریب به دوماه برایم مثل کابوس است. آنقدر فکرو خیالهای جورواجور و اتفاقات تلخ و شیرین در آن دوماه اتفاق افتادند که نمیدانم از کجا شروع کنم. شاید باورتان نشود که در طی آن دوماه نزدیک به دویست صفحه خاطرات نوشتم. با اینکه به هنگام بیرون آمدن همه وسائلم را گشتند، اما به نوشته هایم اصلا نگاه هم نکردند. این همه من نگران خروج آنها بودم، اما مامورین نگاه هم به آنها نکردند. نخستین اقدامم انتشار آنهاست. تصور نمیکنم مشکلی پیش بیاید چون خیلی از نوشته‌ها شخصی وغیر سیاسی هستند. اما در خصوص آن دو ماه:

۱. من به همه انسانهایی که بواسطه مغایرت اندیشه‌های‌شان با باورهای حکومت های‌شان به زندان میافتاند سرتعظیم فرود میاورم.

۲. ⁠در کتاب "چرا شما را نمیگیرند و آخرش چی میشه؟"،پیرامون رابطه خودم با آن باورمفصل توضیح داده‌ام.

۳. ⁠با توجه باینکه من قبل از انقلاب هم دراوین بودم، یکی ازمتداولترین پرسشهایی که از من میشد مقایسه میان اوین قبل و بعد ازانقلاب بود.می‌گفتم اصلا نخواهیم که آنها را با یکدیگرمقایسه کنیم. مثل یک هتل ۵ستاره با مسافرخانه ناصرخسرو. معذالک زندان، زندان است.

۴. ⁠من هیچوقت ساعت دستم نمیکنم و زمان را حس میکنم.بیرون از زندان بندرت بساعت نگاه میکردم وهمیشه خدا وقت کم میاوردم. اما درآن دوماه آنقدرزمان کند میگذشت که صدها بار بساعت بزرگ بندمان نگاه میکردم وهنوز روز لعنتی تمام نشده بود. شاید بیماری‌ام، شاید سن بالا و شاید غیرمترقبه بودن بازداشتم باعث شدند که ازهمان روزاول کم آوردم و بریدم.

۵. ⁠می‌نوشتم، می‌نوشتم وبازهم می‌نوشتم.برای فرار از هجوم فکروخیال راه میرفتم، راه میرفتم وبازهم راه میرفتم. آنقدر راه میرفتم که مثل جنازه می‌افتادم. حتی به ماهور، ماکان و حسینعلی هم دیگه نمیتونستم فکرکنم.

۶. ⁠رفتارمسئولین زندان باهام انصافا عالی بود. آنقدرمحترمانه با من برخورد میکردند که بعضی وقتا فکرمیکردم زندان نیستم و دانشکده حقوق هستم و هنوزمشمول "خالص سازی" کریمانه دولت سیزدهم نشده‌ام.

۷. ⁠یکی ازتوفیقات اجباری اوین، رویت اخبار صدا و سیما بود.هیچوقت نه درایران و نه درهیچ کجای دیگر دنیا اتفاقی نمی افتاد که مغایر با باورهای نظام باشد.اخبار تکرارملال آورهمیشگی باورهای نظام بود و بس.

کمتر از یک دقیقه زمان بگذارید، ثبت‌نام کنید و نظرتان را زیر همین پست به اشتراک بگذارید.
پیام‌های توهین‌آمیز و یا حاوی دعوت به خشونت حذف خواهند شد.
ثبت نام
باید خواند